مصاحبه اختصاصی سایت سخن تاریخ با دکتر حسین عبدالمحمدی: نقد دیدگاه مارتین لینگز درباره ایمان ابوطالب(ع)
اشاره
26 رجب سالروز رحلت حامی بزرگ رسول خدا(ص) یعنی جناب ابوطالب است. به همین مناسبت با حجه الاسلام و المسلمین دکتر حسین عبدالمحمدی دانشیار جامعه المصطفی العالمیه و مدیر گروه تاریخ اهل بیت مجتمع تاریخ، سیره و تمدن اسلامی گفتگویی را انجام دادیم. از آنجایی که استاد عبدالمحمدی پژوهش های فراوان و تالیفات ارزشمندی را درباره آراء مستشرقین داشته است، لازم دیدیم که به نقد و بررسی دیدگاه های یکی از این خاورشناسان یعنی مارتین لینگز درباره¬ی ایمان ابوطالب بپردازیم که توجه شما خوانندگان ارجمند را بدان جلب می کنیم:
سخن تاریخ: با تشکر از جنابعالی به خاطر حضور در این گفتگو و با تسلیت سالروز رحلت جناب ابوطالب، لطفا در ابتدا درباره شخصیت این حامی بزرگ رسول خدا(ص) به اختصار مطالبی را بیان بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم متقابلا رحلت جناب ابوطالب(ع) عموى بزرگوار رسول اکرم(ص)، پدر امیرالمؤمنین(ع)، وصى عبدالمطلب و بزرگترین حامى پیامبر اسلام(ص) را تسلیت عرض می کنم. شخصیت جناب ابوطالب(ع) مشحون از افتخارات کم نظیر است. او بزرگ مردى بود که همواره پناهگاه محرومان و قوت قلب مستضعفان بود. ابن ابى الحدید معتزلی درباره ایشان، مىگوید: ابوطالب و پدرش عبدالمطلب بزرگ قریش و امیر و سرور مکه معظمه بودند و مردم آن سامان و مهاجرین و مسافرین این شهر تاریخى و زائران بیت خدا را پذیرایى و رهبرى مىکردند.ایمان، اقتدار و شجاعت او موجب قوت قلب تازه مسلمانان بود وتا آخرین لحظات عمر خود این ویژگی را حفظ کرده و سهم بسزایى در پیشرفت اسلام داشت. جایگاه اجتماعی ایشان نیز در میان مردم مکه زبانزد بود. وی دو منصب رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آبرسانی به حاجیان) را در مکه بر عهده داشت.
سخن تاریخ: ایشان چند فرزند داشتند؟
ایشان از همسر خود فاطمه بنت اسد چهار پسر داشت که به ترتیب سن عبارتاند از: طالب، عقیل، جعفر و علی(ع). در مورد تعداد دختران وی از فاطمه بنت اسد نیزمنابع به ام هانی (فاخِته)،جُمانَه و رَیطَه (أسماء) اشاره کرده اند.
سخن تاریخ: در مورد سرپرستی پیامبر(ص)، منابع تاریخی به چه نکاتی اشاره کرده اند؟
سرپرستی پیامبر(ص) توسط جناب ابوطالب را می توان مهم ترین فراز زندگانی این بزرگوار ذکر کرد. جناب ابوطالب به سفارش موکد پدرش، کفالت نبی اکرم(ص) را که آن زمان هشتساله بود، برعهده گرفت. به نوشته ابن هشام، جناب ابوطالب توجهی ویژه به پیامبر(ص) داشت و بیش از فرزندانش به او محبت و نیکی میورزید. بهترین غذا را برای وی فراهم میساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار میداد و میکوشید همواره او را همراه خود داشته باشد. به گفته یعقوبی این حمایت تا آنجا بود که ابوطالب و همسرش مانند پدر و مادر پیامبر (ص) به شمار می آمدند.
سخن تاریخ:رحلت جناب ابوطالب در چه تاریخی اتفاق افتاد و چه پیامدهایی برای پیامبر(ص) به همراه داشت؟
درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات گوناگون است. شیخ طوسی معتقد است که ایشان در ۲۶ رجب سال دهم بعثت وفات یافته است. یعقوبی 13 رمضان را روزوفات ایشان می داند. برخی نیز ۱ ذیالقعده و ۱۵ شوال را سالروز رحلت ایشان ذکر کردهاند. واکنش پیامبر(ص) نیز بسیار غم انگیز است. حضرت به شدت محزون و گریان بودند و آن سال را «عامُ الحُزْن» (به معنای سال اندوه) نامیدند. شیخ مفید روایت میکند هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و به ایشان گفت: از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری. پیکرپاک جناب ابوطالب را در مکه و کنار قبر پدرش عبدالمطلب و در قبرستان حُجون به خاک سپردند.
سخن تاریخ: آقای دکتر! همانگونه که مستحضرید یکی از اتهاماتی که به ویژه خاورشناسان به جناب ابوطالب وارد می کنند، انتساب شرک و عدم ایمان ایشان است. لطفا در این مورد توضیحاتی را ارائه بفرمایید.
همانگونه که به درستی اشاره کردید یکی از بزرگترین ظلم های تاریخ، انتساب شرک و عدم ایمان به مهم¬ترین و اصلی¬ترین پشتیبان پیامبر اکرم(ص)، یعنی حضرت ابوطالب است. عقده گشایان و انتقام جویان از فرزند بی مانند ابوطالب (علی(ع))، سخت تلاش کردند که، پدر گرامی آن حضرت را ترور شخصیتی کنند تا بتوانند بیشتر به اهداف شوم شان نائل گردند. پیروان پیشین و پسین این خط فکری که ابن تیمیه نماینده ی اصلی آنان، به شمار می آید، بسیار کوشیدند که این تفکر را تئوریزه و در میان جوامع امت اسلامی، نهادینه کنند.از آن جا که منبع اصلی مطالعات خاورپژوهان، منابع اهل سنت است، این تفکر در پژوهش های مستشرقان نیز، نفوذ کرده است. دونالدسن ، ویل دورانت، ویلیام مونتگمری وات، براون و مارتین لینگز از جمله مستشرقانی هستند که در آثار شان، به عدم ایمان حضرت ابوطالب تصریح کرده اند.
سخن تاریخ: ظاهرا در این میان مارتین لینگز بیش از هر خاورشناس دیگری در ایراد این اتهام تلاش کرده است؟
بله!مارتین لینگز در باره ی حضرت ابوطالب، همان قرائت رایج در بین اهل سنت از عدم ایمان ابوطالب را در قالب ادبیات رمان گونه، بازخوانی کرده است. از مهم ترین آثار او، کتابی است با عنوان: «محمد(ص) برپایه ی کهن ترین منابع»، که اصل آن به زبان انگلیسی انتشاریافته و سپس، توسط سعید تهرانی نسب با همین عنوان، به فارسی ترجمه شده است. این کتاب که عمدتاً برپایه ی منابع تاریخی و حدیثی کهنی مثل الطبقات، المغازی، السیره النبویه، تاریخ طبری، و صحاح و مسانید و برخی منابع متأخر، نگارش یافته است، شرح حال رمان گونه ی از زندگی پیامبر (ص) و حوادث صدر اسلام تا زمان رحلت آن حضرت را دربر دارد. گرچه این اثر، از نقاط قوت خوبی برخوردار است و ادیبانه وقایع عصر پیامبر(ص) را توصیف کرده است؛ اما در موارد متعدد، حقایق تاریخی را تحریف و کتمان نموده است. این امر موجب شده است که وقایع و حقایق تاریخی آن گونه که در منابع مورد استناد مؤلف، گزارش شده، در این کتاب به تصویر کشیده نشود و خوانش گزینشی، ناقص و به دور از واقعیت، به خواننده ی ناآگاه منتقل گردد.
سخن تاریخ: اگر امکان دارد اظهارات مارتین لینگز در باره ایمان ابوطالب را بیان کنید.
پیش از هرگونه نقد و بررسی، بایسته است که اظهارنظرهای نویسنده¬ی کتاب در خصوص موضوع بحث را، نقل و گزارش کنیم؛ تا انصاف پژوهش علمی را رعایت کرده باشیم:
1. «... ابوطالب با اسلام آوردن پسرانش، جعفر و علی، مخالفت نکرد، اما خودش گفت که حاضر نیست دین آباء و اجدادش را رها کند»
2. «طالب و عقیل راه برادران کوچک¬تر خود، جعفر و علی، را دنبال نکرده، بلکه مانند پدرشان نامسلمان باقی مانده بودند»
3. «وقتی آن ها [رهبران قریش] رفتند ابوطالب به پیامبر گفت: «برادرزاده ی عزیرم! آن طور که من دیدم تو چیز غیر طبیعی و گزافی از آن ها نخواستی». این سخنان در پیامبر موجی از امید و اشتیاق به وجود آورد که شاید ابوطالب مسلمان شود و گفت: «عمو! شما این کلمات را بگویید؛ باشد که روز رستاخیز بتوانم به سبب آن برایتان شفاعت کنم». ابوطالب گفت: «برادرزاده ی عزیرم! اگر نمی ترسیدم که قریش فکر کند من از ترس مرگ، آن ها را بر زبان رانده ام آن کلمات را می گفتم، هرچند گفتنشان برای خوشنودی تو باشد». سپس وقتی ابوطالب به لحظه ی جان دادن می رسید عباس دید که ابوطالب لب هایش را تکان می دهد و سرش را نزدیک برد و گوش داد و به پیامبر گفت: «برادرم کلماتی را که از او خواسته بودی گفت». اما پیامبر گفت: «من نشنیدم».»
چنان که می بینیم تلقی مارتین لینگز از گزارش های فوق، ایمان نیاوردن ابوطالب تا لحظه ی مرگ است؛ به گونه ی که پیامبر(ص)، سخن عباس را تأیید نکرد و برای ایشان مشخص نشد که ابوطالب در لحظه ی وفات، چه چیزی بر زبانش جاری شد.
سخن تاریخ: این اتهامات مارتین لینگز را چگونه می توان بررسی و نقد کرد؟ در واقع چه پاسخی می توان به این اتهامات داد؟
به لحاظ روشی، یکی از بایسته ها در پژوهش تاریخی، بررسی تمامی گزاره ها، شواهد و قراین تاریخی است که درون و پستوهای متون و اسناد تاریخی نهفته اند و یا در ورای متن وجود دارند این مهم در اظهارات مارتین لینگز مورد توجه قرار نگرفته است
زیرا وی گزارش های خود را عمدتاً از دو منبع «سیره ی ابن هشام» و «طبقات ابن سعد»، نقل نموده است؛ در حالی که این دو منبع، گزارش های معارض نیز به همراه دارند. ابن هشام می نویسد پس از آن که ابوطالب به دلیل حمایت های همه جانبه از پیامبر(ص)، مورد خشم و فشار بیش از حد از سوی قریش قرا گرفت، اشعاری بلندی سرود که در بخشی از آن ها، چنین آمده است:
«أ لم تعلموا أنا وجدنا محمداً نبيّاً كموسى خطّ في أوّل الكتب
فلسنا و ربّ البيت نسلم أحمدا لعزّاء من عضّ الزّمان و لا كرب؛
آيا نمىدانيد ما محمد (ص) را پیامبری همانند موسی یافتیم، كه به پيامبرى او در اول همه ی كتابها به نام او تصريح شده است. به خداى كعبه قسم! ما پيامبر (ص) را به خاطر سختىها و مشكلات با (بت) عزا عوض نمىكنيم» نیز در اشعار بلندی دیگر که در حمایت از پیامبر(ص) و مقابله با خطرات قریش سروده است، در بخشی از آن چنین گفته است:
«خليليّ ما أُذني لأوّلِ عاذلِ بِصَغْواءَ في حقٍ ولا عند باطلٍ
أعوذ برب الناس من كل طاعن علينا بسوء أو ملح بباطل
و بالبيت حق البيت من بطن مكة وبالله إن الله ليس بغافل؛
هيچ گاه، گوش به سخن ملامت گران فرانداده و ذرهی به کفر و عصيان گری متمايل نمیباشم. پناه مىبرم به خالق مردم از گروهى كه به بدى بر ما طعن مىزنند و يا ما را نسبت به باطل مى دهند. قسم به كعبه، خداوند از توطئه ی توطئهگران غافل نيست»
ابن هشام می¬نویسد، زمانی¬که رهبران قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند که یا محمد دست از عیب گویی نسب به بت های ما بردارد و یا تا سرحد مرگ با شما مبارزه می کنیم! ابوطالب به محمد (ص) چنین خطاب کرد: «فقل ما أحببت، فو الله لا أسلمك لشيء أبدا؛ هر چه دوست داری بگو، به خدا سوگند که تو را هرگز تسلیم دشمن نخواهم کرد»
طبق گزارش ابن سعد، پیش از آن که پیامبر (ص) به رسالت برسد، ابوطالب به خدای یگانه باور داشته است. زمانی که پیامبر(ص) هنوز در آغاز سنین نوجوانی قرار داشت، ابوطالب او را با خود به سمت شام برد. در مسیر راه با راهبی برخورد که نشانه¬های پیامبری را در وجود محمد(ص) متبلور یافت.
راهب به ابوطالب توصیه کرد که از سفر شام منصرف گردد و محمد(ص) را به مکه برگرداند؛ زیرا یهود به ایشان حسد ورزیده و آسیبی به او خواهند رساند. ابوطالب چنین پاسخ داد که این فقط سخن تو نیست؛ خدای متعال نیز همین را می¬گوید. سپس ابوطالب همراه محمد(ص) از همان جا بازگشت و به درگاه خدای متعال چنین عرضه داشت: «اللهم إني أستودعك محمد؛ پروردگارا! من محمد(ص) را به تو وديعه مى سپارم»
طبق گزارش دیگری، پس از آن¬که پیمان قریش علیه بنی¬هاشم، در معرض فروپاشی قرار گرفت، ابوطالب به رهبران قریش این گونه خطاب کرد: «برادرزاده-ام (محمد (ص) که هرگز دروغ نمی گوید، به من خبر داده است که خدای متعال، موریانه ی را بر پیمان نامه ی شما مسلط کرده و جز نام خدای متعال، تمامی آن خوراک موریانه شده است». با این¬که سران قریش، پیمان نامه را همان گونه که پیامبر (ص) خبر داده بود، یافتند؛ اما باز هم، راه لجاجت و عناد در پیش گرفتند.
وقتی ابوطالب با عناد آنان مواجه شد، به کعبه پناه برد و با چنگ زدن به پرده ی آن، به درگاه خدای متعال چنین شکوه نمود: «اللهم انصرنا ممن ظلمنا و قطع أرحامنا و استحل ما يحرم عليه منا؛ خدایا! ما را در برابر کسانی که بر ما ستم کردند و رابطه¬ی خویشاوندی را بریدند و حرمت هایشان را بر ما حلال کردند، یاری فرما!» برپایه¬ی نقل دیگر، زمانی که عباس عموی پیامبر(ص) از آن حضرت سؤال کرد که چه آرزوی درباره ی ابوطالب دارد؟، حضرت پاسخ داد که تمامی خیر را از خدای متعال برای ابوطالب، مسئلت دارم .
سخن تاریخ: آیا مارتین لینگز حمایت¬های جناب ابوطالب از پیامبر (ص) را نادیده گرفته است؟
بله. دقیقا همین گونه است. همانگونه که قبلا گفته شد،پس از رحلت عبدالمطلب، ابوطالب سرپرستی پیامبر(ص) را به عهده گرفت و با همه¬ی تنگناهای معیشتی، توجه کامل به ایشان داشت. شدت محبت ابوطالب به محمد(ص) به اندازه ی بود که هیچ یک از فرزندانش را تا آن اندازه دوست نداشت. در کنار او می خوابید و تا زمانی که آن-حضرت حاضر نمی شد، هیچ یک از افراد عائله ی ابوطالب دست به غذا نمی¬بردند. حضرت ابوطالب برای تربیت، صیانت و تأمین معیشت وجود پیامبر اکرم(ص)، آن-چنان سختی های را تحمل کرد که هرگز نظیری برای آن وجود. پس از بعثت پیامبر (ص) و آغاز دعوت عمومی، سختی های حضرت ابوطالب چند برابر شد؛ زیرا قریش با تمام وجود و با تمام امکانات به میدان آمدند تا جلو انتشار این دین جدید را بگیرند.
آنان فشارها علیه پیامبر(ص) و حامیان آن حضرت را تا حد ممکن افزایش دادند. گاهی از راه تطمیع و گاهی از طریق تهدید و تحریم و شکنجه¬ی مسلمانان، نهایت تلاش به خرج دادند تا مانع تبلیغ دین جدید و عیب گویی از بت هاشان گردند. اما به همان اندازه که دشمنان، علیه پیامبر(ص) و آیین او، سرسختی نشان دادند، حضرت ابوطالب، بیش از آن، از وجود مبارک پیامبر(ص) و آیین ایشان، حمایت و صیانت نمود. در دوره-ی تحریم سه ساله در شعب ابی طالب، شعب نشینان تا سرحدّ مرگ پیش رفتند و سنگینی این مسئولیت خطیر، بر دوش ابوطالب بود. مسئولیت صیانت از وجود پیامبر(ص) در برابر ترور دشمن، به مراتب سنگین¬تر از هر مسئولیت دیگر بود.
چنان می بینیم گزاره ها، شواهد و حتی دلیل روشن بر ایمان ابوطالب نیز وجود دارند؛ اما مؤلف کتاب آن ها را نادیده گرفته و با چینش گزاره های گزینشی، در صدد اثبات پیش فرض خود برآمده و از معیارهای روش تاریخی، فاصله گرفته است.
سخن تاریخ: بررسی محتوایی گزارش¬های موجود در دو منبع طبقات الکبری و سیره ابن هشام درباره ی ایمان حضرت ابوطالب، نشان از تناقض آشکار میان آن ها دارد. برخی از آن ها تصریح به ایمان ابوطالب دارد و برخی دیگر تصریح به عدم ایمان ایشان .بنابر این با توجه به تناقضات محتوایی و متناقض بودن گزارش های دو منبع پیشین درباره ی ایمان یا عدم ایمان ابوطالب، نمی توان مساله ایمان ابوطالب را با استناد به این دو منبع حل و فصل کرد و ضرورت دارد به منابع دیگر مراجعه کنیم. آیا در این مورد می توانید به منابع دیگر تاریخی اشاره بفرمایید؟
بله.خوشبختانه شواهد زیادی بر این مطلب وجود دارد و به برخی از این دلایل و شواهد می توان اینگونه اشاره کرد:
1. تصریح ابوطالب به پذیرش اسلام
بر پایه برخی گزارش ها، هنگامی که قریش، تمام نیروهای خود را بسیج کرد و قصد کشتن پیامبر(ص) نمود، ابوطالب اشعار زیر را در حمایت از پیامبر(ص) و دین او، سرود: «فرزند برادرم! قريش هرگز به تو دست نخواهند يافت. تا روزى كه در زير خاك دفن شوم، دست از يارى تو بر نخواهم داشت. به آنچه مأموریت داری، آشكار كن و از هيچ چيز مترس، و بشارت ده، و چشمها را روشن ساز! مرا به آئين خود خواندى و مىدانم تو راستگو و در دعوت خود امين و درستكارى، حقا كه دين «محمد» از بهترين دينهاست» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، 2: 31).
این گزارش چند نکته ی مهم را دربر دارد. یکی عرضه ی دین اسلام از سوی پبامبر(ص) به حضرت ابوطالب و دیگری، تأیید آن از سوی ابوطالب. نکته ی سوم این که، اگر واقعاً ابوطالب بر آیین مشرکان باقی مانده بود، چگونه پیامبر(ص) را تشویق می کند که هرچه می خواهد بگوید؟ مگر پیامبر(ص) سخنش غیر از مبارزه با شرک و بت پرستی و عیبجویی و تمسخر از این عادت جاهلانه بود؟ چگونه ممکن است ابوطالب تا پای جان از پیامبر(ص) حمایت کند و سختی های جانکاه را تحمل کند، تا آن حضرت به خدایان او، توهین کند و باورهای او را به سخره گیرد؟
ابن ابی الحدید، اشعار به¬جامانده از ابوطالب را که از دیدگاه شیعه دلالت بر ایمان ایشان دارد، به تفصیل بیان می¬کند. در یکی از این اشعار، خطاب به فرزندش علی(ع) چنین سروده شده است: «اي گواه خدا بر من! تو شاهد باش که من بر دین احمد(ص)، استوارم. هرکس نسبت به این دین، گمراه است، من به سبب آن، هدایت یافتم» (شرح نهج البلاغه،14: 78). ابن ابی الحدید متذکر میشود که از نظر امامیه، مجموعه ی این اشعار، به حدّ توانر می رسد که مدلول آن ها فقط یک چیز است و آن، «تصدیق پیامبر(ص) و پذیرش آیین ایشان» می¬باشد (نک: همان).
2. حفظ جان پبامبر اکرم ص با فرزندانش
در دوره ی سه ساله ی حصار و تحریم و تهدید شدید، حضرت ابوطالب تا آنجا به حمایت از پیامبر(ص) و صیانت از جان او، پیش¬رفت که حاضر شد تمامی فرزندان خود را در این راه قربانی کند. شب هنگام، آشکارا محمد(ص) را در بسترش می خواباند تا جاسوسان دشمن، مطمئن شوند که محمد(ص) در بستر خودش خوابیده است.
پس از آن مخفیانه آن حضرت را از بسترش جابه¬جا می¬کرد و در جای امنی قرار می داد و به نوبت یکی از پسرانش را در جای او می¬خواباند، تا اگر دشمن قصد جان حضرت را کرده باشد، فرزندانش قربانی شود و وجود مبارک محمد(ص) سالم بماند (تاریخ ذهبی، 1: 221؛ ابن ابی الحدید، پیشین: 64؛ .) ممکن است کسی تصور کند که حمایت های ابوطالب از پیامبر (ص)، به¬خاطر تعصب قبیلگی و عِرق خانوادگی بوده است؛ اما این پندار، نادرست است؛ زیرا اگر ملاک حمایت در آن دوران، تعصب قبیلگی بوده باشد، ابولهب نیز مانند ابوطالب، عموی اصلی پیامبر(ص)بود. با این وجود می¬بینیم که وی، یکی از سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) به شمار می رفت؛ به گونه ی که به دلیل همین خویشاوندی، بیشترین نقش را نسبت به توهین و تحقیر پیامبر(ص) و اذیت و آزار ایشان داشت .
3. تأیید ایمان ابوطالب در گفتمان اهل بیت(ع)
در گفتمان اهل بیت(ع)، ایمان حضرت ابوطالب، از مسلّمات خدشه ناپذیر به شمار می آید و روایت های بسیاری در این زمینه از آنان نقل شده است؛ به گونه ی که بازتاب این گفتمان در میان شیعه، اجماع امامیه را نسبت به ایمان حضرت ابوطالب در تمامی ادوار پدید آورده است (بحار الانوار، 35: 193). در این مجال کوتاه، از باب نمونه به برخی از این روایات اشاره می کنم.
از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که آن¬حضرت در مسجد و در میان جمعیت، از عظمت پدرش ابوطالب و جایگاه او نزد خداوند در روز قیامت، سخن گفت و سوگند یادکرد که اگر در روز قیامت پدرم تمامی گنهکاران را شفاعت کند، خداوند خواهد پذیرفت). نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «به خدا سوگند، پدرم و جدّم عبدالمطّلب و هاشم و عبد مناف، هرگز بُتى نپرستیدند.
وقتی سؤال شد که چه چیزی می پرستیدند؟ فرمود: «به طرف کعبه نماز مى خواندند و بر دین ابراهیم بودند و به آن تمسک می¬جستند». وقتی از امام سجاد(ع) درباره ی ایمان ابوطالب سؤال شد، فرمود: «تعجّب مى کنم! خداوند، پیامبرش را از این که زن مسلمانى را در عقد ازدواج مرد کافر باقى گذارد، نهی کرد؛ در حالی که فاطمه بنت اسد از زنانى بود که به اسلام سبقت گرفت و تا زمان وفات ابوطالب، همسر او بود» (ابن ابی الحدید، پییشین: 69). از امام باقر(ع) نقل شده است: «اگر ایمان ابوطالب در یک کفّه ترازو و ایمان این مردم در کفّه دیگر قرار گیرد، ایمان او سنگین تر خواهد بود» (همان: 68). در روایتی دیگر از امام باقر(ع) نقل شده است که حضرت ابوطالب، همانند اصحاب کهف، از دو اجر و پاداش برخوردار است؛ زیرا در دل، ایمان قوی داشت، اما به منظور حفظ جان و آیین پیامبر(ص)، تظاهر به شرک می کرد (اصول کافی، 2: 462).
4.گواهی اصحاب رسول خدا ص بر ایمان ابوطالب
ابن ابی الحدید هنگام بررسی گزارش ها در مورد ایمان یا عدم ایمان ابوطالب، ادله و شواهد دیدگاه شیعه را برمی شمارد و در بخشی از آن چنین می نویسد: «و قالوا و قد روي بأسانيد كثيرة بعضها عن العباس بن عبد المطلب و بعضها عن أبي بكر بن أبي قحافة أن أبا طالب ما مات حتى قال لا إله إلا الله محمد رسول الله؛ شیعیان گفته اند، روایات بسیاری که برخی از آن¬ها از عباس بن عبدالمطلب و برخی دیگر از ابوبکر بن ابی قحافه نقل شده است، دلالت دارند بر این که ابوطالب از دنیا رحلت نکرد؛ مگر این که کلمه ی «لا اله الا الله و محمد رسول الله» را بر زبان جاری کرد» (ابن ابی الحدید، پیشین: 71). طبرانی نیز روایتی را در این زمینه چنین نقل کرده است: «ابوبكر و پدرش ابوقحافه در روز فتح مكه، خدمت پيامبر رسيدند، در حالي¬كه او پيرمردى كور بود. رسول خدا(ص) فرمود: آيا اين پيرمرد را رها نمى كنى كه ما نزد او بياييم؟ ابوبكر پاسخ داد: مىخواستم خدا او را اجر دهد؛ قسم به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرده است خوشحالى من از اسلام ابوطالب بيشتر از خوشحالى من از اسلام پدرم است. از آن، چشم روشنى شما را انتظار داريم. حضرت فرمود: راست مىگويي.»
سخن تاریخ: از این که فرصت این گفتگو را در اختیار ما گذاشتید از جنابعالی تشکر و قدردانی می کنیم.
بنده هم از سایت وزین و پرمخاطب سخن تاریخ و دست اندرکاران آن صمیمانه تشکر می کنم.