انجام مصاحبه: داوود کاظم پور
سایت سخن تاریخ به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) مصاحبه ای با دکتر محمد الله اکبری عضو هیئت علمی گروه تاریخ اسلام مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) ترتیب داده است که مشروح سخنان استاد تقدیم می گردد. امید است به درگاه آن بانوی مکرمه مقبول افتد.
سخن گفتن در مورد حضرت فاطمه (س) از چند جهت کار سختی است؛ یکجهت به لحاظ جایگاه والای ایشان و جهت دیگر عصمت ایشان و نکته سوم کمبود اطلاعاتی است که ما در مورد ایشان در اختیار داریم.
وقتی در مورد ایشان صحبت میکنیم مانند کسی است که بر لبه پرتگاه ایستادهایم و ممکن است هرلحظه لغزش داشته باشیم و نسبتی بدهیم که نادرست باشد. از همین دسته است سخن گفتن در مورد شهادت ایشان.
در مورد شهادت ایشان با دو نگاه میتوان بحث کرد:
1- یک نگاه همان چیزی است که در منابر و محافل گفتهاند که سبب شهادت ایشان آسیبهای جسمی مانند شکستن پهلو ورم بازو و سقطجنین یا ماندن پشت در و فشار در بر سینه و بدن ایشان است. تابهحال این مطلب را گفتهاند.
2- یک نگاه دیگر ترسیم وضعیت حضرت فاطمه (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) است. این مطلبی که میخواهم بگویم در محافل گفته نشده است و کسی توجه نکرده است که میتوان عوامل روحی، روانی و اجتماعی را لحاظ کرد.
برای این نگاه نیاز به مقدمه است.
آسیبهای روحی و روانی
یک بحث این است که یکی از زمینههای مهمی که میتواند زمینهساز و سبب شهادت ایشان شده باشد آسیبهای روحی و روانی است.
مسلمانان بهحکم وظیفه دینی و آیات قرآن و فرمایشهای پیامبر (ص) وظیفه شرعی عقلی دینی و عرفی دارند که به پیامبر (ص) و خاندان ایشان احترام بگذارند. به تعبیری تنها مزد رسالت پیامبر (ص) احترام و اظهار محبت به این خاندان است.
بسیاری از علمای اهل سنت کتاب درباره دوازده امام شیعه و حضرت فاطمه (س) نوشتهاند و در مقدمه کتاب انگیزه خود را از تألیف کتاب اینگونه بیان کردهاند که بهحکم آیه قرآن قصد داریم محبت خود را در عمل بیان کنیم. نوشتن کتاب را اظهار عملی محبت به اهلبیت (ع) میدانند.
پیامبر (ص) برای جا انداختن این مسأله مدتها در برابر این خانه میگذشتند و به اهل این خانه سلام میکردند.
رابطه و علاقه ویژه میان این پدر و دختر
در عرف جامعه مشهور است که میان دختر و پدر رابطه عمیقی است. پیامبر (ص) فرزندانی دارد که در کودکی از میان رفتهاند. چهار دختر برای ایشان ثبت کردهاند که کوچکترین آنها حضرت فاطمه (س) است. عرف و عقل، حکم میکند که یک علاقه ویژهای میان این دو نفر ایجاد شود. از طرفی سه خواهر دیگر در زمان حیات پیامبر (ص) از دنیا رفتهاند. وقتی بعد از پیامبر (ص) به دنبال ذی القربی میگردیم مصداق اکمل و اتم آن، حضرت فاطمه (س) است.
چند قرینه در زمینه این علاقه وجود دارد:
1- کوچکترین دختر.
2- تنها بازمانده پیامبر (ص) و تنها مصداق ذی القربی است.
3- وقتی حضرت خدیجه در سال 10 بعثت از دنیا رفت پیامبر (ص) یک سال و خورده ای در مکه مجرد مانده است و حضرت فاطمه (س) تنها دختر خانواده است. ایشان لقبی بنام امابیها دارند. برخی نویسندگان گفتهاند که علت این نامگذاری این است که حضرت فاطمه (س) بنابر نقلی که میگویند سال پنجم بعثت به دنیا آمده است و در زمان رحلت مادر خواستگار داشته است به دلیل رحلت مادر، تصمیم گرفت ازدواج نکند و به پدر خدمت کند. یک سال و خوردهای گذشت تا اینکه سوده زن سالخوردهای که بتواند کارهای پیامبر (ص) را انجام دهد به ازدواج ایشان درآوردند. تا سال دوم هجرت پیامبر (ص) با این زن زندگی میکنند. تا این مدت، تنها مونس پیامبر (ص)، حضرت فاطمه (س) است و به خاطر همین خدمات و مراقبتها است که لقب امابیها به ایشان دادهشده است.
4- وقتی پیامبر (ص) از مدینه بیرون میروند چه برای حج و چه برای جنگ و چه برای هر کار دیگری، در زمان بازگشت، نخستین جایی که میرود خانه حضرت فاطمه (س) است. اگر کسی ادعا کند که روزی نبوده است که پیامبر (ص) به منزل ایشان نرود ادعای گزافی نکرده است. این نشان میدهد که این رابطه چقدر خاص است.
5- وقتی حضرت فاطمه (س) ازدواج میکند پیامبر (ص) به امام علی (ع) میفرماید که خانهای پیدا کن. امام نیز خانهای پیدا میکند ولی این خانه از پیامبر (ص) دور است. حضرت فاطمه (س) گلایه میکند که من دوست دارم هرروز شما را ببینم ولی راه دور و رفتوآمد برایم سخت است. پیامبر (ص) اظهار میکند که من توان ساخت خانه برای تو را ندارم. حضرت فاطمه (س) میگوید: به حارثه بن نعمان بگو یکی از خانههایش را به ما بدهد. پیامبر (ص) میفرماید: ما بیشتر خانههایش را گرفتهاند و دیگر نمیتوانیم چنین پیشنهادی به او بدهیم. نقل میکنند که مستخدم پیامبر (ص) این گفتگو را به گوش حارثه بن نعمان میرساند و او نیز کلید خانه را به خدمت پیامبر (ص) میآورد. این خانه است که به دار فاطمه (س) شهرت دارد و کسی به آن خانه علی نمیگوید. مکان این خانه پشت قبرستان بقیع بوده است و با آن خانه که یک در آن به مسجد باز میشده متفاوت است. این خانه به حضرت فاطمه (س) بخشیده شد.
طبیعی است که وقتی پدر از دنیا برود سنگینترین مصیبت به این دختر وارد میشود. دختری که نه برادر و نه خواهری و نه خاله و نه عمهای دارد که سنگ صبورش باشند. شاید فامیل دورتر داشته باشد ولی در تحمل این مصیبت، تنها است.
6- حضور مکرر پیامبر (ص) در این خانه و نزول آیات وحی در آن که قصاید دعبل در این باب بسیار مشهور است که در حضور امام رضا (ع) خواند که اشاره به این خانه دارد: مدارس آیات خلت من تلاوه مدرس جایی است که محل نزول وحی و تلاوت قرآن است.
7- فرمایشهای پیامبر (ص) در مورد حضرت زهرا (س) که نور چشم و پاره تن من است و هرکسی که او را راضی کند مرا راضی کرده است و هرکسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.
8- سنگینی مصیبت رحلت پیامبر (ص)؛ اگر از مسلمانان آن زمان بپرسیم که سنگینترین مصیبت چیست؟ آنها قطعاً رحلت پیامبر (ص) را خواهند گفت؛ زیرا ارتباط انسان با عالم بالا قطع شد و هر مشکلی پیش میآمد به او مراجعه میکردند و اگر او نیز پاسخی نداشت صبر میکرد تا وحی نازل شود. تنها بازمانده در این مصیبت حضرت فاطمه (س) است.
در چنین شرایطی پیامبر (ص) از دنیا رفته است و یک زن مصیبتدیده که تا دیروز مانند یک شاهزاده مورداحترام جامعه است با چنین برخوردهایی مواجه میشود. انتظار از این جامعه این است که با این تنها بازمانده از پیامبر (ص) خود رفتار مناسبی داشته باشند و چنین فردی که با مصیبت بسیار سنگینی مواجه است با احترام برخورد کنند و دلجویی کنند و تسلیت بگویند و اصطلاحاً یک مجلس ترحیمی برگزار کنند.
غصب حق شوهر فاطمه (س)؛ بزرگترین ضربه
هنوز در حال غسل دادن پدر هستند این جامعه در حال انجام یک عمل ناروا و یک کودتا است. شوهر این دختر حقوحقوقی داشته است که غصب کردهاند. بزرگترین ضربه به حضرت فاطمه (س) این کار است. اگر در کشور دیگری بود و پادشاهی از دنیا میرفت و پسری نداشت میگفتند چون این پادشاه پسر ندارد دخترش یا شوهر دخترش پادشاه شود ولی اینها به این مقدار نیز احترام نکردند.
غصب حقوق مالی فاطمه (س)
مصیبت دیگر، غصب حقوق مالی فاطمه (س) از جمله فدک است.
مصیبت هتک حرمت خانه فاطمه (س)
مصیبت بالاتر این است که حضرت فاطمه (س) که شاید انتظار داشت جامعه به ایشان تسلیت بگوید ولی در کمال ناباوری مشاهده میکند که یک لشکرکشی به در خانهاش صورت میگیرد و دستگاه جدید قدرت یک عده لشکر و انسانهای بدوی را به در خانه ایشان میآورد و بجای احترام، توهین و تحقیر میکند و در را بدون اجازه صاحبش باز میکند. انتظار چیست؟ و آنچه اتفاق میافتد چیست؟
چه با شکستن و چه با سوزاندن؛ به هر دلیلی این هتک حرمت صورت گرفته است و در خانه بدون اجازه صاحبش باز شده است و افراد داخل خانه را دستبسته، کشانکشان به مسجد بردهاند. دستور خدا و سفارش پیامبر (ص) و عرف و عقل، احترام به این خانواده است و آنچه اتفاق میافتد توهین و هتک حرمت است.
مصیبت حصر خانه فاطمه (س)
مصیبت، فردای آن روز سنگینتر میشود. دستگاه حکومت برای اینکه از جمع شدن افراد معارض با حکومت در این خانه جلوگیری کند یکجور حصر را ایجاد میکند و رفتوآمد به این خانه را منع میکند. جز بنیهاشم و افرادی که جانشان را در این راه میدهند کس دیگری به این خانه نمیآید؛ زیرا هرکسی که به این خانه رفتوآمد کند متهم به توطئه خواهد شد. حتی اگر هم بخواهند تسلیت بگویند پرهیز میکنند.
در هیچ منبع تاریخی و روایی شیعه و سنی یک خط مطلب نداریم که مسلمانان آن روز برای پیامبر (ص) مجلس ختم گرفته باشند و به بازماندگان ایشان تسلیتی گفته باشند. دیگران اگر میمردند این کار را میکردند و حداقلش این بود که تا سه روز غذا میبردند. انتظار چیست و ماوقع چیست؟ اگر این دختر اینقدر محبوب پدر نبود و اینقدر هم انتظار نداشت مجموع حوادثی که رخ داد برای رحلت ایشان به خاطر این غصه بزرگ کافی بود؛ یعنی مصیبت سنگین مرگ پدر و تنهایی بعد از او یک مطلب و این حوادث جانبی که یکییکی پشت سر هم اتفاق میافتد یکطرف دیگر.
مصیبت اتهام دروغگویی به فاطمه (س)
تا دیروز غضب او غضب خدا و رسول (ص) بود و امروز ادعای ملک خود را میکند و از او شاهد میخواهند. این یعنی اینکه تو دروغ میگویی. شاهد هم که میآورد قبول نمیکنند.
اینجا حضرت فاطمه (س) یک استدلال میکنند که خوب است ما طلبهها بدانیم و آن اینکه به ابوبکر فرمودند که اگر این ملک ارث پدرت بود سزاوار بود که به من دختر پیامبر (ص) بدهی؛ چه رسد به اینکه مال خودم است. ابوبکر قانع میشود و نامه را مینویسد و به ایشان میدهد. در راه بازگشت عمر نامه را میگیرد و توهین و تحقیر میکند و حسب برخی منابع سیلی میزند. حتی اگر حواشی را نپذیریم حداقل این است که نامه را از حضرت میگیرد یعنی بجای احترام گذاشتن او را متهم به دروغگویی میکنند.
روضه برای مصیبت آسیب های روحی فاطمه (س)
وقتی تمام مجموعه را میبینیم به این نتیجه میرسیم که اگر قرار است روضهای خوانده شود برای این مصیبت است. اگر ادعای اهل سنت را قبول کنیم که آسیبهای جسمی را شیعه ساخته است آسیبهای روحی و روانی را چه پاسخی میدهند؟ آیا کسی اظهار مودت کرد و تسلیت گفت؟
عذرخواهی ابوبکر و عمر؛ قرینه ای بر رفتار ناشایست آن ها
روایت در صحیح بخاری است که عمر نزد ابوبکر رفت و گفت به خاطر کارهایی که کردیم فاطمه (س) از ما ناراضی است الآن که بر کار سوار شدی بیا از او دلجویی کنیم. خود این خبر، اعتراف به هتک حرمت آن حضرت است.
این حدیث در منابع اهل سنت وجود دارد. در نسخه صحیح بخاری آمده است که اینها چند بار درخواست ملاقات کردند و حضرت نپذیرفتند. اینجا بود که امام علی (ع) میفرماید: انا ضمنت لهما؛ من آنها را ضمانت کردم. حضرت فاطمه (س) فرمودند: خانه خانه شما است و من هم همسر شما هستم. اختیار با شما است. درحالیکه آن خانه حضرت علی (ع) هم نبود و خانه فاطمه (س) بود اما فاطمه (س) احترام کرد.
وقتی آنها میآیند حضرت روی خود را بهطرف دیگری میکنند. حسب اطلاعات تکمیلی، حضرت بیمار بودهاند و نمیتوانست خودشان روی خود را بهطرف دیگر بگردانند و از خانمهایی که آنجا بودهاند درخواست میکنند که روی مرا برگردانید.
آنها شروع به صحبت میکنند. اینجا بخاری میگوید که از او دلجویی کردند فرضیت عنهما راضی شد ولی در برخی از منابع این تکمله را ندارد و یک تتمه دیگر دارد. حضرت از آنها اعتراف گرفت و گفت من از شما سؤال میکنم که آیا شما شنیدید که فاطمه (س) بضعه منی فمن اذاها فقد آذانی؟ گفتند: بله گفت: من خدا و پیامبر (ص) را شاهد میگیرم که از شما ناراضی هستم. حتی بنابر مطلب بخاری، آنها به این مطلب اعتراف میکنند که چنین مصیبتهای روحی و روانی را وارد کردیم.
همین آسیبهای روحی برای اینکه یک انسان را از پا درآورد کافی است. هستند کسانی که یکی از نزدیکانشان فوت میکند سکته میکنند و میمیرند. بار روانی مصیبت کمر آنها را میشکند. این آسیبها برای مرگ یک نفر کافی است.
سؤال: فرمودید که سخن گفتن در مورد حضرت زهرا سخت است زیرا اطلاعاتی که در مورد ایشان وجود دارد یا اندک است یا صحیح نیست. درحالیکه فرمودید اهل سنت اگر کتابی مینوشتند برای ابراز مودت و محبت به اهلبیت (ع) بوده است؟
مجموعه اطلاعاتی که در منابع تاریخی و روایی در مورد حضرت زهرا وجود دارد به 15 مسأله نمیرسد. حجم زیادی از اطلاعات راجع به ازدواج ایشان است. مهریه و ولیمه و ... . حجم زیادی از اخبار مربوط به این مورد است.
حجم دیگری از اخبار مربوط به دفن ایشان در شب است. دیگر مسأله هایی که مربوط به ایشان است کم است؛ مثلاً خود بخاری در صحیحش یک کتاب الفضایل دارد که یک باب آن باب فضایل فاطمه (س) است و تعداد مطالب آن کم است. یا کتابهای شرححال زنان صحابی پیامبر (ص) را نگاه میکنیم میبینیم که در آنجا نیز اطلاعات کمی وجود دارد. طبرانی در المعجم خود یک کتاب الفضایل دارد و یک باب باب فضایل فاطمه (س) است که خیلی همت کرده باشد روایت من آذاه فقد آذانی را داشته باشد.
اما اینکه چرا کم نوشتهاند؟ با دو نگاه میتوان دید:
1- شاید نخواستهاند حضرت را خیلی بزرگ کنند. وقتی به کتاب الاستیعاب و اسدالغابه نگاه میکنید که شرححال زنان را آوردهاند میبینید که مثلاً در مورد حضرت فاطمه (س) 20 صفحه مطلب دارد و در مورد عایشه 60 صفحه مطلب نوشته شده است. درحالیکه مدتزمانی که حضرت فاطمه (س) در کنار پیامبر (ص) حضور دارد بسیار بیشتر از عایشه است. میبینیم که حجم اطلاعات متناسب نیست. وقتی به احادیثی که حضرت فاطمه (س) از پیامبر (ص) نقل میکنند میرسیم میبینیم که چند روایت بیشتر نیست. ابوهریره سه سال با پیامبر (ص) است و چند هزار حدیث از ایشان نقل میکند.
2- یکوقت میگوییم سنیها ننوشتهاند و ممکن است در این مسأله غرضی داشته باشند اما سؤال ما این است که چرا شیعه ننوشت؟ برای این سؤال پاسخی یافت نشده است. بالاخره شیعیان میتوانند از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) سؤال کنند. یک علت عمومی دارد و آن اینکه عرب در آن زمان اهلنوشتن نبود. نکته دیگر اینکه به این امور اهمیتی نمیداد و فکر نمیکرد این مسأله برای دیگران مهم باشد. علت سوم اینکه حضرت فاطمه (س) یک زن است و عرب جماعت به زن بهایی نمیداد. علت اینکه به عایشه توجه میشود این است که تا چهل سال بعد از پیامبر (ص) زنده است و به او مراجعه میشود. او اطلاعات پسینی دارد و یک سری حوادث پیرامون او وجود دارد و از طرف دیگر نیز حصر و منعی در مورد او از طرف خلفا وجود ندارد.
الآن کتابهایی در مورد ایشان نوشته میشود که برخی به 25 جلد نیز میرسد ولی وقتی به محتوای آن نگاه میکنیم میبینیم که حداکثر 100 صفحه از آن مربوط به خود حضرت باشد و بقیه آن مربوط به شرححال پدر و بستگان ایشان است.
علاوه بر این، همین اطلاعات موجود نیز صحیح و غلط آن مخلوط است که محقق باید دقیق بررسی کند؛ مثلاً یکی از این موارد حوادث مربوط به ولادت فرزندان ایشان است.
سؤال: چه توصیهای به محققان و دانشجویان در حوزه زندگانی حضرت زهرا (س) دارید؟
دو دسته در حق حضرت فاطمه (س) ظلم کردند. یک دسته با ننوشتن اطلاعات مربوط به حضرت فاطمه (س) و خودسانسوری، ظلم کردند؛ زیرا نوشتن این اطلاعات، دستگاه حاکمه را متهم میکرد. این دسته، مخالفین هستند و با این کار چهره حضرت را زیر ابر پنهان کردند و ایشان به پایینتر از عایشه و اسماء بنت عمیس تنزل دادند که اطلاعاتش از اینها کمتر است.
یک ظلم نیز طرفداران ایشان کردند و آن اینکه پیرایههایی به ایشان بستند. این کمبود اطلاعات سبب شد اطلاعات بسازند. بالاتر از آن، به این دلیل که اطلاعات تاریخی کمی داشتند یکچیزهایی ساختند که بجای بالا بردن حضرت، ایشان را پایین بردهاند؛ مثلاً چون عروسی ایشان در روی زمین ساده است و جهیزیه ایشان کم است و خانه محقری دارد در آسمان هفتم برای ایشان عروسی گرفتند. من و شما نمیتوانیم ببینیم درست است یا نه؟
اگر همین اطلاعات کم را پالایش و تشریح کنیم به مبانی معرفتی بالایی خواهیم رسید. ایشان در یک جایی میفرمایند: ان الله جعل الجهاد عزا للاسلام. برای تفسیر این جمله یک کتاب سیصدصفحهای لازم است. اینکه چگونه جهاد موجب عزت در اسلام است؟ ما فقط میگوییم ایشان عالمه است ولی از علم ایشان خبر نداریم.
توصیه من به طلاب منبری و روضهخوان و تاریخی و نویسنده این است که شان و جایگاه حضرت را احترام کنند و چیزهایی به حضرت نسبت ندهند که اگر به دختر یک چوپان نسبت بدهید ناراحت شود. اگر نمیتوانند درست کنند خراب نکنند.