حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی در مصاحبه اختصاصی با سایت سخن تاریخ: حفظ عقاید صحیح شیعی و اصلاح باورها و مقابله با فرقه های انحرافی از مهم ترین محورهای امامت و فعالیت امام کاظم(علیه السلام) بود
سایت سخن تاریخ به مناسبت شهادت امام کاظم (علیه السلام) مصاحبه ای باحجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی، رئیس مجتمع آموزش عالی تاریخ، سیره و تمدن اسلامی انجام داده است که از نظر محققان و تاریخ پژوهان گرامی می گذرد:
سخن تاریخ: جناب استاد دکتر رفیعی، ضمن عرض تسلیت و تشکر بابت قبول مصاحبه، به عنوان اولین سوال بفرمایید امام کاظم در چه عصر و دوران حاکمیت چه افرادی از بنی عباس می زیستند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هم شهادت حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) را تسلیت عرض می کنم. مادر ایشان حمیده است که در نقلی دارد «حمیدة فی الدنیا و محمودة فی الآخره؛ در دنیا و آخرت پسندیده بود». مادر ایشان از کنیزان است و معروف است به «سید الاماء».
این شخصیت بزرگوار در دوران ثبوت حکومت بنی عباس بود؛ یعنی درگیری های بنی عباس و بنی امیه تمام شده بود و بعد از سفاح، منصور دوانیقی به قدرت رسیده و بخشی از زندگی و امامت امام(علیه السلام) در دوران منصور دوانیقی است. منصور آدمی معروف به بخل، خست و سخت گیری به سادات و بعد از او مهدی عباسی است که معروف به لهو و لعب و موسیقی و غنا و شهوت رانی است و پسر و دخترش از آوازه خوان های معروف آن زمان بودند.
بعد هادی عباسی است که 25 ساله بود به خلافت رسید و فردی شرور و قسی القلب است و مسعودی می گوید هادی عباسی قسی القلب، بدخلق و زشت خوی بود که سرکوبی بسیاری از قیام های علوی در زمان هادی عباسی است از جمله شهادت حسین بن علی شهید فخ و بعد هارون الرشید که یک آدم چند شخصیتی است.
یعنی دوران زندگی امام کاظم(علیه السلام) و بخشی از دوران امامت ایشان در زمان چهار حاکم بنی-عباس است؛ یعنی منصور، مهدی، هادی و هارون و بلاد اسلامی آن زمان یک کشتی آرامی است و آن شورش¬ها و درگیری های داخلی کم شده و حکومت بنی عباس تثبیت شده و به همین جهت این دوران امامت امام(علیه السلام) که 35 سال است یک دوران حساسی است.
سخن تاریخ: دوران امامت امام کاظم(علیه السلام) را چگونه و در چند محور یا مرحله می¬توان دسته-بندی کرد؟
اگر بخواهیم دوران امامت امام در این 35 سال را در چند محور بگوییم عبارتست از:
محور اول: حفظ دانشگاه جعفری و رهبری مذهب:
یکی از تلاش های امام صادق(علیه السلام) ترویج علم و دانش و تربیت شاگردان بود و حدود 4000 شاگرد منسوب به ایشان است که در طول حیات امام با ایشان رفت و آمد داشتند، نه اینکه در یک جلسه بودند و شاگردان و پیروان امام صادق(علیه السلام) بودند. همه اینها هم شاید معتقد به امامت ایشان نبودند اما به تعبیری یک دانشگاه جعفری در زمان امام صادق(علیه السلام) تاسیس شد که دانشجویان این دانشگاه در کلام، تفسیر و آداب مناظره رشد پیدا کردند و نخستین نقش امام کاظم(علیه السلام) این است که این دانشگاه را حفظ کند. با شهادت امام صادق(علیه السلام)، امام کاظم(علیه السلام) ادامه آموزش این شاگردان را باید حفظ می کردند.
محور دوم: تبیین جایگاه امامت:
ایشان اقدام به تبیین جایگاه امامت در کلام و رفتارشان کردند. جامعه بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) با چالش تعیین امام مواجه شد. البته این اتفاق در زمان ائمه دیگر نیزکما بیش اتفاق افتاده است. مثلا در زمان امام صادق، امام رضا و امام جواد(علیهم السلام) نیز بوده، با اینکه نصوصی در تعیین امام داشته ایم ولی تردید در انتخاب امام به دلایل مختلف بوده است.
اما در زمان امام کاظم(علیه السلام) با توجه به بروز جریان پیروان اسماعیل و معتقدین به اینکه ایشان امام است(اسماعیلیه) و همچنین فطحی مذهب ها که به مرور افزایش یافتند و بعد از بین رفتند. امام کاظم(علیه السلام) با رفتار،سیره عملی و پاسخگویی به سوالات و معجزاتی که نشان می دادند از جایگاه امامت دفاع کردند. به تعبیر امام رضا(علیه السلام) در آن سخنرانی زیبایی که در روز جمعه در مسجد جامع مرو داشتند فرمودند: امام در زمان خودشان واحد هستند و هیچکس با او رقابت و نظیر ندارد و اعلم الناس است.
موارد متعددی از امام کاظم(علیه السلام) وارد است که باطن آیات را تفسیر کرده اند به ائمه(علیهم السلام). مثل این آیه شریفه «ان اصبح ماءکم غورا فمن یاتیک بماء معین» امام کاظم(علیه السلام) فرمود» «ان اصبح امامکم غائبا» ایشان موضوع مهدویت را از این آیه استفاده کردند که ما به تعبیر علامه طباطبایی (ره) به اینها می گوییم جری و تطبیق.
یا در آیه شریفه «اسبق علیکم نعما ظاهره وباطنه» که در سوره لقمان است، امام فرمودند نعمت ظاهری امام ظاهر است و نعمتی باطنی امام باطن است.
محور سوم: حفظ عقاید صحیح شیعی و اصلاح باورها و مقابله با فرقه های انحرافی:
نه اینکه شکل گیری فرقه های انحرافی مربوط به زمان ایشان باشد، از بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) می¬بینیم انحراف و شکاف ایجاد شده و بعدا در زمان حضرت علی(علیه السلام) خوارج شکل گرفتند بعدها زیدیه و دیگران و به قول نوبختی می گوید شش گروه در زمان امام کاظم(علیه السلام) و بعد از شهادت امام صادق(علیه السلام) شکل گرفتند؛ چهره های مختلفی بودند و هر کدام سعی می کردند دیدگاه خودشان را ترویج و تبلیغ کنند و پیش ببرند. یکی از کارهای امام(علیه السلام) این بود که شیعیان را در این بازار عقاید و آرای متعدد حفظ کنند و تذکر بدهند که اینها یک وقت دچار جریان های انحرافی مثل غلات و سایر جریان های انحرافی نشوند و نمونه های متعددی در سیره امام(علیه السلام) درباره این موضوع مشاهده می کنیم.
محور چهارم: مواضع سیاسی و مخالفت با حکومت عباسی:
محور چهارم برخورد با حاکمان عباسی و این چهار خلیفه ای که امام(علیه السلام) در دوران آنها بودند و گرایش های متفاوتی داشتند. الامام یهدی الی الحق، الامام یهدی الی القرآن، امام سکان دار و محور است و نقشه راه نشان می دهد. هر کجا در جامعه انحرافی پیش بیاید ایشان به اقتضای آن انحراف در مقابلش می ایستد. شما رؤوس فعالیت های سیاسی امام کاظم(علیه السلام) را اگر بخواهید مشاهده کنید مثلا رسما نفی همکاری با حکومت را به دوستانشان توصیه می کنند که حتی نخی برای اینها به سوزن نشود و حتی کوکی به لباس زده نشود.
به صفوان جمال دستور می دهد شترانش را بفروشد تا هارون حتی در سفر حج هم از آنها استفاده نکند. گاهی برخورد مستقیم دارد با خلفا مثلا یک خانه ای ساخته بود هارون الرشید خیلی رویش مانور می داد و در بازدیدی که امام کاظم(علیه السلام) هم بودند، نظر ایشان را خواست و ایشان فرمودند: «هذا بیت الفاسقین الذین قال الله فیهم الذین یتکبرون فی الارض؛ اینجا خانه فاسقان است، خانه ای است که خداوند در قرآن فرموده است بعضی ها در زمین بدون حق تکبر می ورزند».
در مسجد الحرام مستقیم با هارون برخورد کرد و خود دستگاه حاکمه می دانست، وقتی هارون آمد کنار قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و خودش را انتساب به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می داد و ایشان را پسر عمو صدا کرد و گفت یا بن اعم، امام کاظم(علیه السلام) همان جا فرمود «السلام علیک یا ابه؛ سلام پدرجان» پدر خطاب کرد؛ یعنی اگر شما خودتان را پسر عم می دانید ما پسر ایشان هستیم و مقابله کرد.
این روش در زندگی امام کاظم(علیه السلام) برجسته بود و ایشان دقت داشتند بر تحفظ شیعیان و همین موضع باعث شد ایشان به زندان برود و ایشان بنا به مشهور 14 سال زندان رفتند. البته زندان های متعدد رفتند. به تعبیر شهید مطهری رفتن و آمدن بود اما اکثرا نوشتند زندان آخری قریب چهار سال بود.
چرا زندان می کنند در بصره و جاهای دیگر و بعد چالش دیگری مواجه می شوند که زندان بان¬ها تغییر می کنند زیرا آنها تحت تاثیر اخلاق امام کاظم(علیه السلام) قرار می گرفتند. خطیب بغدادی یک جمله ای دارد که می گوید «کان سخیا کریما و کان یبلغه عن الرجل انه یضی ء و یبعث الیه بصرة فیها الف دینار؛ امام کاظم (علیه السلام) یک کیسه هایی داشت که در آنها پول بود و به فقرا می داد. آنقدر سخی و کریم بود که اگر می گفتند یکی کسی شما را آزار داده و پشت سر شما حرف زده، یک کیسه هزار دیناری به او می داد.
ذهبی در میزان االاعتدال می گوید «کان موسی بن جعفر من اجود الحکماء و من عباد الله الاتقیاء؛ از برترین حکما و اتقیاء بود. یک چنین امامی با یک چنین جایگاهی حکومت فاسد را نگران می¬کند. لذا دستور زندان دادند و آخر ایشان را به شهادت رساندند بخاطر بعد مبارزه با ظلم ایشان. به تعبیر مقام معظم رهبری در این کتاب انسان 250 ساله جهاد، مبارزه، نامشروع اعلام کردن حکومت ها در سیره همه ائمه ما بوده، منتهی شیوه اش متفاوت بود.
حتی امام رضا(علیه السلام) که ولایتعهدی را می پذیرد این مطلب را اعلام می کند که این حکومت نامشروع است هم در رفتار و هم در گفتارشان.
نکته پایانی اینکه ایشان خیلی تحفظ می کردند بر یاران و شیعیانشان از نظر مالی و اعتقادی که یک وقتی دچار انحراف نشوند. ایشان به یونس بن یعقوب فرمودند: «زیاد بگو اللهم لاتجعلنی من المعارین و لاتخرجنی من التقصیر؛ خدایا ایمان من عاریه ای نباشد (اصلی و مبنایی باشد) و همواره خودم را مقصر بدانم که مغرور نشوم به عملم.
سخن تاریخ: از حضرت عالی تشکر می کنیم.
ویرایش و تنظیم: علی الله اکبری