در گفتگوی اختصاصی با دکتر حسین عبدالمحمدی مطرح شد:
تغییر فرهنگ مسلمانان، بزرگترین آرزوی دشمنان اسلام است.
اشاره:
جهت بررسی اهمیت فرهنگ از منظر قرآن و تاریخ گفتگویی را با حجة الاسلام و المسلمین دکتر حسین عبدالمحمدی، دانشیار جامعه المصطفی العالمیه و مدیر گروه تاریخ اهل بیت مجتمع آموزش عالی تاریخ، سیره و تمدن اسلامی انجام دادیم که توجه شما خوانندگان عزیز را به آن جلب می کنیم.
سخن تاریخ: با تشکر از جنابعالی که در این گفتگو شرکت کرده اید، همانگونه که مستحضرید، بحث فرهنگ و جایگاه آن در قرآن و سیره معصومین، از مباحث بسیار مهمی است که متاسفانه تا حدودی در مجامع علمی و تحقیقاتی مغفول مانده است. قبل از اینکه به پرسش های اصلی پیرامون این موضوع بپردازیم، ابتدا از شما می خواهیم تا اجمالا تعریفی از مقوله فرهنگ ارائه بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم از شما دست اندرکاران سایت وزین سخن تاریخ به خاطر ترتیب دادن این گفتگو تشکر می کنم. در پاسخ به پرسش شما باید عرض کنم که واژه «فرهنگ» معادل کلمه انگلیسی «culture» یکی از پرکاربرد ترین واژه ها در زندگی اجتماعی انسان ها است و به دلیل گستردگی معنایی و وسعت مفهومی، تعیین حدود مشخص برای مفهوم آن، کارِ دشواری بوده و بسته به حوزه ها و رشته های گوناگون علمی و موضوعی، تعاریف مختلفی از آن، به دست میآید و هر حوزه، طبق گرایش خود به تعریف «فرهنگ» پرداختهاست. اگر بخواهیم طبق برداشت عام و کلینگر، این اصطلاح را تعریف کنیم، باید بگوییم که فرهنگ عبارت است از کلیه اشکال زندگی جامعه انسانی که از راه اکتساب به دست میآید و به صورت تجربیات ارزشمند از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد و مشتمل است بر همه بخش های زندگی انسان از قبیل؛ هنر، ادبیات، زبان، دین، اعتقادات، نگرش ها، ارزشها و هنجارها، آداب و رسوم، اخلاقیات، علوم و فنون و هرگونه توانایی و عاداتی که افراد انسانی میتوانند آن را به دست آورند.
سخن تاریخ:با این تعریف، پرسشی که پیش می آید این است که مهم ترین ارکان فرهنگ، چه عناصری می باشد؟
دکتر عبدالمحمدی: باورها و ارزشها مهم ترین ارکان فرهنگ به شمار می آیند.جامعه شناسان فرهنگ را در چهار لایه ی مرتبط با هم طبقه بندی کردند که هر لایه ای از آن در لایه های بعدی تأثیر دارد و به نحوی سازنده آن است.چهار لایه فرهنگ عبارتند از: باورهای بنیادین؛ ارزشها؛ هنجارها و رفتارها و نمادها. باورهای بنیادین یا «جهانبینی» که درونی ترین لایه فرهنگ شمرده میشود، بر سایر لایه ها تأثیرگذار است و لایه نمادها که شامل زبان، ادبیات، هنر و مانند آن، میباشد، بیرونی ترین لایه نظام فرهنگی محسوب میگردد.
از سخنان کارشناسان حوزه فرهنگ به دست میآید که لایه های بنیادین نظام فرهنگی از اهمیت زیادی برخوردارند. باورها و ارزشها به دلیل جایگاه اساسی و بنیانی خود در نظام فرهنگی، در خلق و تولید لایه ها و عناصر بیرونی فرهنگ نقش تعیین کننده دارند و نظر به اهمیت «ارزشها»، منابع تولید فرهنگ را میتوان همان منابع تولید «ارزش» دانست. همانگونه که «ارزشها» در تولید عناصر و لایه های بیرونی فرهنگ نقش دارند، باورها هستند که موجب تولید ارزشها میشوند.البته باید توجه داشت که مبانی اعتقادی و ارزشهای اخلاقی از منابع دینی گرفته می شوند. بنابراین مهم ترین ارکان فرهنگ که باورها و ارزشها می باشند از دین نشات می گیرند و دین به عنوان مجموعه برنامه ها و قوانین مهم ترین نقش را در ساختن فرهنگ به عهده دارد.
سخن تاریخ: امور مربوط به انسان به یک اعتبار به چهار قسمِ سیاسی، اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی،تقسیم می شود. هر یک از این امور نقش مهمی در زندگی انسان دارند و اختلال در هر یک از آنها می تواند زندگی انسان را مختل کند. با این حساب این پرسش پیش می آید که در میان اقسام فوق کدام یک اهمیت بیشتری نسبت به بقیه دارد؟
دکتر عبدالمحمدی: نقش فرهنگ در زندگی انسان بسیار مهم تر از دیگر امور است.به عبارت دیگر، شأن فرهنگی در مقایسه با دیگر امور از اهمیت بالاتری برخوردار است.به نحوی که هرگونه تحول بنیادین در زندگی انسان،وابسته به فرهنگ است.به عبارت دیگر این امور تاثیر متقابل بر یکدیگر دارند.اما وابستگی دیگر شئون انسان به فرهنگ بیش از وابستگی فرهنگ به آنهاست.
جایگاه فرهنگ در زندگی انسان همانند جایگاه مغز و اعصاب،نسبت به اعضای دیگر است. همه اعضای بدن به نوعی وابسته به یکدیگرند اما وابستگی اعضا و جوارح انسان به،سلسله اعصاب و مغز بسیار مهم تر از اعضای دیگر است.امام خمینی ره در باره نقش فرهنگ در زندگی انسان می فرماید: «فرهنگْ مبدأ همه خوشبختيها و بدبختيهاى ملت است.» مقام معظم رهبری نیزدر این باره می فرماید: «فرهنگ ستون فقرات حیات یک ملت و هویت یک ملت است فرهنگ روح کالبد هر جامعه است.»
سخن تاریخ: آیا در این مورد شواهد تاریخی هم ارائه می فرمایید؟
دکتر عبدالمحمدی: تاریخ گواهی می دهد تحولات عمیق و پایداری سیاسی و اجتماعی که در بین ملل مختلف پیدا شده تحولاتی است که با تحول فرهنگی همراه بوده است. به عنوان نمونه می توان از تحولی که در جامعه حجاز به برکت بعثت پیامبراکرم ایجاد شد یاد کرد.منابع تاریخی گزارش کردند و قرآن کریم نیز آن را تایید کرده است که جامعه حجاز قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله در انحطاط عمیق و گسترده ای گرفتار بود. بت پرستی ،جهالت ،غارتگری، وحشیگری، قساوت، فقر و....دامن جامعه را گرفته بود. در کل حجاز تعداد افراد با سواد بسیار محدود بودند.
رسول خدا (ص)در مدت نسبتا کوتاهی جامعه جاهلی را از جهات گوناگون متحول کرد.او از دعوت مردم به خداوند یگانه آغاز کرد و آنان را از روز رستاخیز بیم داد.وقتی مردم حقانیت پروردگار عالم و معاد را پذیرفتند رفتارشان تغییر کرد؛غارتگری و وحشی گری جای خود را به ایثار و از خود گذشتگی داد؛دشمنی و عداوت جای خود را به برادری و اخوت داد ؛جهل و نادانی جای خود را به دانایی و علم داد و بتدریج جامعه اسلامی شکل گرفت و پرونده نظام قبیله ای بسته شد و حکومت واحد و مقتدر تشکیل ومسلمانان بتدریج قدرتی یافتند که توانستند موانع گسترش اسلام را از میان بردارند وامپراطوریهای بزرگ ساسانیان و قیصر های روم را از پا در آورند وتمدن اسلامی با محوریت دین اسلام را تشکیل دهند.
سخن تاریخ: شیوه و استراتژی پیامبر اکرم(ص) برای ایجاد این تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی چه بود؟
دکتر عبدالمحمدی: رسول الله(ص) برای ایجاد این تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی از تغییر بینش و نگرش افراد به هستی شروع کرد که این دو،مهم ترین عناصر فرهنگ به شمار می آیند. وقتی بینش ها الهی شد ارزشها و نگرشها تغییر یافت و در نتیجه رفتارها دگرگون شد. مفسران حکایتی را در سوره شریفه زلزال نقل کرده اند که همین حقیقت را نشان می دهد.
مردى خدمت پيغمبراكرم(ص)رسید وعرض كرد:«از آنچه خداوند به شما تعليم داده به من بياموز.» پيغمبر اكرم (ص) او را به مردى از يارانش سپرد تا قرآن به او تعليم دهد و او سوره زلزال را تا آخر به او تعليم داد ، آن مرد از جا برخاست و گفت : همين مرا كافى است (و در روايت ديگرى آمده است که همين يك آيه مرا كفايت مىكند!) وقتی خبر به پيامبر اكرم (ص)داده شد حضرت فرمود : «او را به حال خود بگذارید كه مرد فقيهى شد.»(و طبق روايتى فرمود:او فقيه شد و بازگشت.) بدون تردید اگر کسی باور کرد تمام اعمال او دارای حساب است و پاداش یا کیفر اعمال خود را می بیند رفتار و گفتار او اصلاح می شود.
سخن تاریخ: آیا می توانید به یک نمونه از نقش فرهنگ در تحولات سیاسی و اجتماعی در دوران معاصر اشاره کنید؟
دکتر عبدالمحمدی: بله! به عنوان نمونه می توان به وضعیت جامعه معاصرغرب اشاره کرد. تحولات گسترده ای که بعد از رنسانس و مخصوصا در دو قرن اخیر در دنیای غرب رخ داده است عمدتا به چهار یا پنج مسأله بنیادین که در معرفت شناسی وهستی شناسی پدید آمده باز می گردد. این مبانی که ارکان مکتب لیبرالیسم را تشکیل می دهند عبارتند از:هرمنوتیک، پلورالیزم، سکولاریزم، اومانیسم و فردی گرایی. این مبانی فلسفی کاملا جامعه غرب را متحول کردو دین را به حاشیه راند وانسان را به جای خدا نشاند. و دنیامداری، لذت جویی و فردگرایی را حاکم کرد و انسان عبد و مکلف را به انسان مطالبه کننده تغییر داد و این کار فرهنگ است.
سخن تاریخ: آقای دکتر! با مثال های تاریخی که ارائه دادید و با توجه به تبیین نقش فرهنگی پیامبر در ایجاد تحول، می توان نتیجه گرفت که اقدامات فرهنگی نبی مکرم اسلام ریشه یافته در فرامین الهی است. برهمین اساس این پرسش مطرح می شود جایگاه فرهنگ از نگاه قرآن به چه صورت است؟
دکتر عبدالمحمدی: از منظر قرآن کریم فرهنگ(مخصوصا باورها و ارزشها که دین عهده دار آن است)جایگاه بسیار والایی دارد.
سخن تاریخ: آیا در این مورد شواهد و دلایل قرآنی هم داریم؟
دکتر عبدالمحمدی: بله! دلایل و قراین زیادی وجود دارد که نشان می دهد فرهنگ در نگاه قرآن جایگاه بسیار رفیعی دارد.
سخن تاریخ: لطفا این دلایل را بیان بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی: اولین دلیل و قرینه، اشاره قرآن به وجودبندگان برگزیده به عنوان متولیان امور فرهنگی است. خداوند متعال برا ی تحول مطلوب در فرهنگ بشریت بندگان برگزیده خودش را به عنوان سفیران نور و هدایت بسوی آنان فرستاده ومسئولیت تعلیم و تربیت مردم را به آنان سپرده است:وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى كلِّ أُمَّةٍ رَّسولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطغُوت (نحل،36 )ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه خداى يكتا را بپرستيد؛ و از طاغوت اجتناب كنيد!
إِنَّ اللَّهَ اصطفَى ءَادَمَ وَ نُوحاً وَ ءَالَ إِبْرَهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلى الْعَالَمِينَ(آل عمران، 33) خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.
دومین دلیل این است که خداوند به خادمان فرهنگی، برترین جایگاه را عنایت کرده است وعالمان و اندیشمندان را که در عرصه فرهنگ فعالیت می کنند، نسبت به دیگر مومنان درجاتی بالاتر قرار داده است:«يَرْفَع اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»(مجادله، 11) خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند{نسبت به دیگران درجه ای } و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى بخشد؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است! قرینه سوم هم این که فرهنگ صحیح راتأمین کننده حیات معنوی دانسته است.
از منظر قرآن حیات انسانی و حیات طیب در پرتو پیروی از فرهنگ صحیح و الهی است خداوند متعال می فرماید:يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا استَجِيبُوا للَّهِ وَ لِلرَّسولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْيِيكمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تحْشرُونَ(انفال،24) اى كسانى كه ايمان آوردهايد دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه مايه حياتتان است و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حائل مىشود و اينكه همه شما نزد او ( در قيامت ) اجتماع خواهيد كرد. دلیل و قرینه چهارم نیز عبارت است از: پیروی از فرهنگ صحیح تأمین کننده زندگی مادّی. از نظر قرآن کریم ایمان به خداوند و عمل بر اساس دین الهی تضمین کننده زندگی مادّی انسانها نیز هست.
اگر مردم به یکدیگر دروغ نگویند،خیانت نکنند،ظلم روا ندارند و در یک کلمه حقوق یکدیگر را رعایت کنند، آرامش اجتماعی و اقتصادی برقرار خواهد شد وچنین جامعه ای مورد رحمت خاص پروردگار خواهد بود. خداوند متعال این حقیقت را در آیات گوناگونی نظیر این آیه بیان فرموده است:«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السمَاءِ وَ الأَرْضِ وَ لَكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ»(اعراف،96) و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم؛ ولى (آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
پنجمین قرینه هم این که خداوند متعال یکی از فلسفه های مهم جهاد و دفاع را حفظ مراکز عبادی و فرهنگی می داند:وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاس بَعْضهُم بِبَعْضٍ لهَُّدِّمَت صوَمِعُ وَ بِيَعٌ وَ صلَوَتٌ وَ مَسجِدُ يُذْكرُ فِيهَا اسمُ اللَّهِ كثِيراً وَ لَيَنصرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ(40حج )و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مىكند؛ خداوند قوى و شكست ناپذير است.
سخن تاریخ: این یعنی اینکه اگر افراد با ايمان و غيور دست روى دست بگذارند و تماشاچى فعاليتهاى ويرانگرانه طاغوتها و مستكبران و افراد بى ايمان و ستمگر باشند و آنها ميدان را خالى ببينند اثرى از معابد و مراكز عبادت الهى نخواهند گذارد؟
دکتر عبدالمحمدی: بله! دقیقا همین طور است. معبدها جاى بيدارى است و محراب ميدان مبارزه و جنگ است و مسجد در برابر خود كامگان سنگر است ، و اصولا هر گونه دعوت به خدا پرستى بر ضد جبارانى است كه مىخواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند ! و لذا اگر آنها فرصت پيدا كنند تمام اين مراكز را با خاك يكسان خواهند كرد .
سخن تاریخ: تا به حال به پنج دلیل و قرینه اشاره کردید. آیا افزون بر این قرائن ذکر شده، موارد دیگری هم وجود دارد؟
دکتر عبدالمحمدی: بله! قرائن دیگری هم وجود دارد. به عنوان نمونه، خداوندترویج فرهنگ دینی را یک تکلیف الهی ذکر می کند. باورها،ارزشها واحکام دینی از اهمیتی برخوردارند که در زمان جنگ نیزعده ای باید به تفقه و شناخت آنها بپردازند تا بتوانند دین را به بستگان و دوستان خود تعلیم دهند.خداوند متعال در این باره می فرماید: وَ مَا كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِن كلِّ فِرْقَةٍ مِّنهُمْ طائفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيهِمْ لَعَلَّهُمْ يحْذَرُونَ(توبه،122)شايسته نيست ، مؤمنان همگى ( به سوى ميدان جهاد ) كوچ كنند ، چرا از هر گروهى ، طايفهاى از آنان كوچ نمىكند ( و طايفهاى بماند ) تا در دين ( و معارف و احكام اسلام ) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها را انذار نمايند تا ( از مخالفت فرمان پروردگار ) بترسند و خوددارى كنند . همچنین قرآن کریم مبارزه فرهنگی را جهاد بزرگ می داند و می فرماید: «فَلا تُطِع الْكافِرِينَ وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كبِيراً»(52؛فرقان )بنابر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن [= قرآن] با آنان جهاد بزرگى بنما! یکی دیگر ازقرائن، سوگند خداوند به ابزار فرهنگی است.
سخن تاریخ: کدام ابزار فرهنگی؟ آیا قرآن به مورد خاصی اشاره کرده است؟
دکتر عبدالمحمدی: در پاسخ به این پرسش باید بگویم که در ميان تمام صداها، سه صدا امتياز دارد: صداى قلم دانشمندان، صداى پاى مجاهدان و صداى چرخ ريسندگان. اگر به بیان امروز بخواهيم اين سه صدا را بیان كنيم، بايد بگوييم:صداى چاپخانه، توپخانه و كارخانه، يعنى قدرت فرهنگى، نظامى و اقتصادى از نظر اسلام صدای قلم از همه صداها مهم تر و مهم تر است. به همین جهت خداوند در نخستین آیاتی که بر قلب مطهر پیامبر اکرم نازل فرمود از اهمیت قلم یاد کرد: ِ اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ، خَلَقَ الانسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّك الأَكْرَمُ، الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد انسان را از خونى بسته شده آفريد. بخوان كه پروردگارت از هر كريمى كريمتر است(علق،1-5) كسى است كه به وسيله قلم تعليم كرد .در حقيقت اين آيات نخست از تكامل جسم انسان ، از يك موجود بىارزش مانند علقه ، خبر مىدهد ، و از سوى ديگر از تكامل روح به وسيله تعليم و تعلم مخصوصا از طريق قلم سخن مىگويد آن روز كه اين آيات نازل مى شد نه تنها در محيط حجاز كه محيط جهل بود كسى ارزشى براى قلم قائل نبود در دنياى متمدن آن زمان نيز قلم از اهميت كمى برخوردار بود .
سخن تاریخ: پرسشی که در اینجا به وجود می آید این است که منطق قرآن در برخورد با افرادی که به فرهنگ دینی خیانت می کنند چیست؟ آیا در قرآن در این مورد هم قرائن و اشاراتی وجود دارد؟
دکتر عبدالمحمدی: در منطق قرآن کریم کسانی که به آبرو، جان،ناموس و مال مردم خیانت می کنند ظالم وستمگرند؛اما کسانی که به فرهنگ جامعه خیانت می کنند ستم کارترین و ظالمترین افراد هستند:وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسمُهُ وَ سعَى فى خَرَابِهَا أُولَئك مَا كانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلا خَائفِينَ لَهُمْ فى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فى الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ(بقره، 114) كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانونهاى عبادت) شوند.
بهره آنها در دنيا (فقط)رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم (الهى)!! یا در آیه ای دیگر آمده است: «وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِىَ إِلىَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شىْءٌ» (انعام، 93)چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد، يا بگويد: «بر من، وحى فرستاده شده»، در حالى كه به او وحى نشده است. یا اینکه در جایی دیگر می فرماید: «فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً لِّيُضِلَّ النَّاس بِغَيرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ»(انعام، 144)پس چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد ، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟! خداوند هيچ گاه ستمگران را هدايت نمى كند.»
سخن تاریخ: مصادیق خیانت های فرهنگی از نگاه قرآن چیست؟
دکتر عبدالمحمدی: تحریف دین،التقاط و مخلوط کردن حق و باطل،کتمان حقایق،بدعت گذاری در دین،دروغ بستن به خداوند و اهل بیت (ع)و ارتداد از خیانت های فرهنگی محسوب می شوند.آیات متعددی در باره خیانت کنندگان به فرهنگ دینی مردم در قرآن کریم آمده است که جا دارد مسقلا مورد بررسی قرار گیرد.
سخن تاریخ: از نظر قرآن، کیفر خیانت های فرهنگی چیست؟
دکتر عبدالمحمدی: از آنجا که خیانت های فرهنگی پیامدهای مخرب تری از خیانت های دیگر دارند،در قیامت کیفرهای سخت تری برای خائنان فرهنگی خواهد بود قرآن کریم برای خیانت کنندگان در كارهای اقتصادى يك بار می گوید«وَيل» : «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» (مطففين/ 1) واى بر كم فروشها! همچنین برای خیانت کننده در كارهاى اجتماعى يك بار «ويل» می گوید: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/ 1) يعنى واى بر عیب جوی مسخره کننده؛اما برای خیانت کننده فرهنگى را سه بار می فرماید «ويل»: فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَاب بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشترُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَت أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا يَكْسِبُونَ(بقره/79 )پس واى بر آنها كه نوشتهاى با دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: «اين، از طرف خداست.» تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى آورند!
همچنین می فرماید: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فى الْكِتَبِ أُولَئك يَلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُمُ اللَّعِنُونَ(بقرهإِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فى الْكِتَبِ أُولَئك يَلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُمُ اللَّعِنُونَ(بقره/159)كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند؛ و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه خداوند و تمامى بندگان او و فرشتگان از اين كار بيزارند ، و به تعبير ديگر كتمان حق عملى است كه خشم همه طرفداران حق را بر مى انگيزد.
سخن تاریخ: این مواردی که ذکر کردید، کیفرهای اخروی خیانت های فرهنگی است. آیا کیفرهای دنیوی نیز مد نظر قرآن است؟
دکتر عبدالمحمدی: اسلام نسبت به کسانی که در صدد اخلال در امنیت فکری و فرهنگی جامعه هستند مجازاتها ی سختی در نظر گرفته است.به عنوان نمونه می توان از مجازاتی که اسلام برای مرتد و ساب النبی معین نموده یاد کرد. ارتداد خارجشدن از دین اسلام است. مسلمانی را که از اسلام رویگردان میشود، مُرتَد مینامند. ارتداد زمانی تحقق پیدا میکند که مسلمانی، وجود خدا یا حقانیت پیامبر اسلام یا دین اسلام را منکر شود؛ یا به مقدسات دینی مانند کعبه، «توهین آشکار» کند؛ یا امور ضروری دین مانند نماز و روزه را انکار کند. از نظر اسلام، ارتداد موجب احکامی نظیر نجاست بدن، ممنوعیت ارث، انحلال نکاح، تقسیم اموال و وجوب قتل میشود.وجوب قتل مرتد از مسائلی است که مورد اجماع فقهای شیعه و سنّی است.
سخن تاریخ: اما برخی معتقدند که ارتداد یک قضیه شخصیّه است. با این حساب چه ارتباطی با مجازات های دنیوی خیانت فرهنگی دارد؟
دکتر عبدالمحمدی: ارتداد یک قضیه شخصیّه نیست (چه اینکه اگر به صورت غیرعلنی باشد، این احکام بر او مترتب نمیشود) بلکه به عنوان یک توطئه فرهنگی بر ضد امنیت فکری مسلمانان مطرح است که با ارزشترین مقوله زندگی مسلمانان یعنی دین و آیین راه هدف گرفته است و نوعی وهن و اهانت به دین محسوب میشود و در صورت رواج یافتن آن، میتواند موجب تذبذب و تزلزل در نظام فکری و فرهنگی اسلام باشد.اسلام با واجب دانستن قتل مرتد، در حقیقت، خود را مصونیت بخشیده و به نحوی از کیان خود دفاع کرده است.
اگر ارتداد مجاز شمرده میشد، دشمنانِ توطئهگر برای اجرای نقشههای خویش به راحتی در پیکره نظام اسلامی نفوذ میکردند و پس از حصول مقاصد، بی هیچ دغدغهخاطر و خطر عاجل از آن خارج میشدند. و از این طریق میتوانستند به آرزوی خویش که برگرداندن دینباوران از اسلام است، برسند. چنانکه قرآن کریم از این خواست کفّار پرده برداشته است: «وَدَّ كثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَنِكُمْ كُفَّاراً حَسداً مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم» (بقره،109)بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند.
به خصوص در زمان معاصر، اگر ارتداد مجاز شمرده میشد، بدون تردید سازمانهای جاسوسیِ استکباری برای تضعیف اسلام تعدادی از افراد اسم و رسمدار را وادار میکردند که تظاهر به اسلام نمایند و پس از چندی مجدداً اعلام برائت و ارتداد میکردند. و از این طریق حداقل در افراد ضعیف الایمان تذبذب ایجاد مینمودند.
چنانکه در تاریخ اسلام گروهی از مشرکان و منافقان از این شگرد برای آسیب رساندن به جبهه توحید بهره بردند. به روایتی آیه 72 سوره آلعمران به همین قضیه اشاره میکند. خداوند متعال میفرماید: «وَ قَالَت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ ءَامِنُوا بِالَّذِى أُنزِلَ عَلى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَ اكْفُرُوا ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ.»و جمعى از اهل كتاب (از يهود) گفتند: «(برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد؛ و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد)! شايد آنها (از آيين خود) بازگردند! (زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسمانى پيشين مى دانند؛ و اين توطئه كافى است كه آنها را متزلزل سازد).
بنابراین، شارع مقدس برای جلوگیری از توطئه منافقان و مشرکان و مصونیت بخشیدن به اسلام و عقاید مسلمانان، قتل مرتد را واجب شمرده است.
همچنین اسلام برای سابّ النبی مجازات سخت در نظر گرفته است.زیرا اهانت به بنیانگذار یک مکتب، به نوعی مبارزه با آن مکتب و بر هم زدن امنیت فکری و فرهنگی پیروان آن است.
اسلام برای جلوگیری از چنین توطئهای، کشتن کسی که به پیامبر خاتم اهانت و بدگویی کند واجب شمرده است.
امام رضا (ع)فرمود:از پدرانش از پیامبر نقل میکند: کسی که سبّ کند پیامبری از پیامبران را، پس بکشید او را و همچنین کسی که سبّ کند وصی پیامبری را همانا پیامبر را سبّ کرده است.
همچنین از امام رضا(ع) دربارة کسی که بدگویی پیامبرمی کند سوال شد حضرت از قول امام صادق(ع) پاسخ فرمود: «قبل از اینکه قضیه به امام برسد نزدیکترین افراد او را به قتل برسانند.
سخن تاریخ: آقای دکتر! به اعتقاد شما آیا خطر انحرافات فرهنگی بیشتر است یا خطرانحرافات اجتماعی و سیاسی؟
دکتر عبدالمحمدی: قطعا خطر انحرافات فرهنگی بیشتر است چرا که ریشه بسیاری از فتنه های اجتماعی و سیاسی در انحرافات فرهنگی است. امیرالمومنین (سلام الله علیه) فرموده است: همانا آغاز پديد آمدن فتنهها، هوا پرستى، و بدعت گذارى در احكام (دینی) است. خداوند متعال می فرماید:«فَأَمَّا الَّذِينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ» (آل عمران، 7)اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند. همچنین نفاق برخی از اصحاب را منشا فتنه های اجتماعی می داند و می فرماید:لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَك الأُمُورَ حَتى جَاءَ الْحَقُّ وَ ظهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كرِهُونَ(توبه، 48)آنها پيش از اين ( نيز ) اقدام به فتنه انگيزى كردند و كارها را براى تو دگرگون ساختند ( و بهم ريختند ) تا زمانى كه حق فرا رسيد و فرمان خدا آشكار گشت ( و پيروز شديد ) در حالى كه آنها كراهت داشتند.
این مسأله نمونه های زیادی در تاریخ اسلام دارد اما به خاطرضیق مجال تنها به وضعیت اسفناک کشورهای اسلامی می توان اشاره کرد.در حال حاضر کشورهای اسلامی گرفتار اختلاف،خونریزی و کشمکش های فراوان هستند این درگیریهای قبیله ای، مذهبی،حزبی که جهان اسلام را فرا گرفته است ریشه اش تحجر،جمود فکری و تعصبات کور است که همه آنها ریشه در انحرافات فرهنگی دارند.
سخن تاریخ: همان گونه که می دانید، تغییر فرهنگ، یکی از آرزوهای دشمنان به شمار می آید. آیا در این مورد نیز می توان آیاتی را به عنوان قرینه مورد اشاره قرار دهید؟
دکتر عبدالمحمدی: بزرگترین آرزوی دشمنان اسلام و مسلمانان این است که بتوانند فرهنگ مسلمانان را تغییر دهند چه اینکه با تغییر فرهنگ زمینه هرگونه سلطه بر مسلمانان میسر خواهد شد.خداوند متعال می فرماید: وَ لا يَزَالُونَ يُقَتِلُونَكُمْ حَتى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكمْ إِنِ استَطعُوا(بقره،217)و مشركان، پيوسته با شما مىجنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند؛ ولى كسى كه از آيينش برگردد.همچنین می فرماید:وَدَّت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ لَوْ يُضِلُّونَكمْ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ(آل عمران،69) جمعى از اهل كتاب، دوست داشتند ( و آرزو مى كردند ) شما را گمراه كنند ، آنها گمراه نمىكنند مگر خودشان را ، و نمىفهمند ! دشمنان اسلام مخصوصا يهود براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام ، از هيچگونه كوشش فروگذار نبودند ، و حتى در ياران مخصوص پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) چنين طمعى داشتند كه بتوانند آنها را از اسلام بازگردانند.
سخن تاریخ: یکی از مسائلی که به ویژه در سپهر سیاسی و اجتماعی در سال های اخیر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، بحث تساهل یا عدم تساهل در فرهنگ دینی است. نظر قرآن در این مورد را بیان بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی: یکی از دلایل اهمیت فرهنگ اسلامی از نظر قرآن این است که احدی حق مصالحه و سازش نسبت به آنها را ندارد حتی اگر منجر به خون ریزی نیز شود.توضیح مطلب اینکه برنامهها و تعالیم آسمانی اسلام اعم از عقاید، احکام و ا خلاق که با ادّله قطعی جزء دین شمرده میشوند به هیچوجه قابل تساهل نیستند. در این امر نامتساهل بودن بدین معناست که متولیّان امور دینی و رهبران مذهبی نمیتوانند در بخشهایی از تعالیم اسلام که مخالف فرهنگ و اعتقادات دیگران است به بهانه اینکه این مطالب موجب اختلاف و تنش اجتماعی و یا بینالمللی است، صرفنظر کنند. و اگر این اصول مورد تعرّض واقع شد و خدشهدار گردید نباید به خاطر منافع مادّی سکوت نمایند؛بلکه باید مبارزه کرد و دین را با جان و مال حراست کرد.
مؤیّد این مطلب نهضت انبیاء است.پیامبران بدون توجه به اینکه عکسالعمل مخالفان چه خواهد بود؛ عقاید حقّه را منطقی و مستدل بیان میکردند. و هرگز از اینکه این عقاید و برنامهها،مخالف خرافههایی است که مردم باور دارند یا عمل میکنند و ممکن است موجب تنش اجتماعی و احیاناً جنگ و خشونت شوند، نمیهراسیدند.در اینجا به عنوان نمونه، روش پیامبر اکرمدر نهضت جاویدش را متذکّر میشویم.
پیامبر اکرم(ص) نهضت الهی خودش را با طرح مسائل اعتقادی آغاز گردید. او ابتدا تمام اصول و تکیهگاههای اعتقادی آیین حاکمه را به طور منطقی متزلزل و ابطال کرد و بنیاد آنها را در هم ریخت و بر ویرانهاش مبانی منطقی توحید را استحکام بخشید.
خداوند متعال با توجه به توطئههای فراوان مشرکان، مکرر پیامبر اکرم (ص) را به پایداری و انعطافناپذیری در برابر مشرکان فراخواند و از سازش با آنان منع نمود:« فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِين»(قلم، 8ـ10).از تکذیبکنندگان (حق) اطاعت مکن، آنان دوست دارند تو با ایشان، مداهنه و سازش کنی (با نزدیک شدن به دین آنان روی خوش به ایشان نشان دهی) و آنان نیز با تو سازش نمایند. و تو هرگز اطاعت مکن آن [منافقان] را [که دایم به دروغ] سوگند میخورند. در جای دیگر نیز آمده است: «فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً»؛( فرقان، 52.)پس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها [چنانکه مخالفت قرآن و دین حق کنند] سخت جهاد و کارزار کن. نه تنها پیامبر(ص) از پیروی و سازش با کفار و منافقان منع شده بود؛ بلکه مأمور بود از آنان اعراض کند.
برنامهها وایدئولوژی اسلام از چنان اهمیتی برخوردار هستند که حتی شخص پیامبر اکرم (ص) نیز به هیچوجه حق کم و زیاد کردن آنها را ندارد و اگر چنین کند با مجازات سخت الهی مواجه خواهد شد: «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيل لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِين»( الحاقه، 43ـ47)کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است. اگر او سخنی دروغ بر ما میبست، ما او را با قدرت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع میکردیم و هیچکس از شما نمیتوانست از (مجازات) او مانع شود. منطق اسلام در این زمینه، تعلیم جاهل و تأدیب فاسق و اقامه برهان و استدلال برای مخالف است نه صرفنظر کردن از برنامههای دینی و سکوت و سازش در برابر باطل و تحمل خوب و بد به خاطر منافع زودگذر مادّی. چنانکه قرآن کریم کسانی را که در اعتقادات صحیح خود صلابت نشان دادند و در برابر خرافهپرستی و ستم جباران فریاد کشیدند، میستاید و از آنان به نیکی یاد میکند. جریان اصحاب کهف و عدهای که توسط ذونوانس، پادشاه یهودی کشته شدندو مهاجران و انصار نمونههایی از آنهاست.
سخن تاریخ: آیا شواهد قرآنی مبنی برضرورت برخورد با مفسدان فرهنگی وجود دارد؟
دکتر عبدالمحمدی:بله! یکی از شواهد اهمیت فرهنگ این است که قرآن برخورد تند پیامبران با مفسدان فرهنگی را نقل می کند و کار آنان را ستایش می نماید.و آنان را به عنوان الگو در این جهت معرفی می نماید. در این جا به دو نمونه از آنها اشاره می کنیم:
1. وقتی حضرت موسی از کوه طور برگشت و متوجه شد سامری قوم او را منحرف کرده است.چند کار در برابر این انحراف عقیدتی انجام داد. ، اول از برادرش شروع كرد ، محاسن او را گرفته و كشيد و بر سر او فرياد زد و در حقيقت محكمهاى براى او تشكيل داد ( هر چند سرانجام بىگناهى او بر مردم ثابت شد ) تا ديگران حساب خود را برسند.
سپس به سراغ عامل اصلى توطئه يعنى سامرى رفت ، او را به چنان مجازاتى محكوم نمود كه از كشتن بدتر بود ، طرد از جامعه ، و منزوى ساختن او و تبديل او به يك وجود نجس و آلوده كه همگان بايد از او فاصله بگيرند و تهديد او به مجازات دردناك پروردگار بعد به سراغ گوسالهپرستان بنى اسرائيل آمد و به آنها حالى كرد كه اين گناه شما به قدرى بزرگ است كه براى توبه كردن از آن راهى جز اين نيست كه شمشير در ميان خود بگذاريد و گروهى با دست يكديگر كشته شوند ، و اين خونهاى كثيف از كالبد اين جامعه بيرون ريزد و به اين ترتيب جمعى از گنهكاران بدست خودشان اعدام شوند تا براى هميشه اين فكر انحرافى خطرناك از مغز آنها بيرون رود كه شرح اين ماجرا را در آيات 51 تا 54 سوره بقره و آیات94تا97سوره طه مطرح شده است.
2.پیامبر اکرم(ص)در مقابل منافقان که مسجد ضرار را برای گمراه ساختن مردم ساخته بودند.بسیار قاطع برخورد کرد و دستور داد مسجد مزبور را آتش زنند ، و بقاياى آنرا ويران كردند و جاى آنرا محل ريختن زبالههاى شهر ساختند.خداوند متعال در باره اهداف منافقان از این مسجد می فرماید:وَ الَّذِينَ اتخَذُوا مَسجِداً ضِرَاراً وَ كفْراً وَ تَفْرِيقَا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِّمَنْ حَارَب اللَّهَ وَ رَسولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلا الْحُسنى وَ اللَّهُ يَشهَدُ إِنهُمْ لَكَذِبُونَ(توبه،107) (گروهى ديگر از آنها) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان)، و (تقوّيت) كفر، و تفرقهافكنى ميان مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود؛ آنها سوگند ياد مىكنند كه: «جز نيكى (و خدمت)، نظرى نداشتهايم!» امّا خداوند گواهى مىدهد كه آنها دروغگو هستند!به غلیان آمدن غیرت دینی حضرت موسی در برابر انحراف عقیدتی و مجازات سنگین سامری و بنی اسرائیل و برخورد قاطع پیامبر اکرم به خوبی اهمیت و حساسیت مسائل فرهنگی را نشان می دهد.
سخن تاریخ: از حضور شما در این گفتگو تشکر می کنیم.
دکتر عبدالمحمدی: من هم از دست اندرکاران سایت سخن تاریخ که فرصت این گفتگو را فراهم کردند، تشکر و قدردانی می کنم.