نقد و بررسى محتوايى گزارش انتساب امام جواد (ع)
چاپ شده در مجموعه مقالات همايش سيره و زمانه امام جواد عليه السلام، جلد1، قم - ايران، چاپ: 1، 1395 ه.ش.
مهدی نورمحمدی؛ پژوهشگر پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
چكيده
شبهات گوناگونى به همراه پاسخ آنها، درباره امام جواد (ع) مانند هر امام ديگرى مطرح بوده است. يكى از اين بحثها، اصل مسأله فرزندى ايشان است. اين سؤال گرچه هماكنون اندكى غريب مىنمايد، چنين به نظر مىرسد كه زمانى مطرح بوده است كه آيا ايشان فرزند على بن موسىالرضا (ع) هستند؟ اين مقاله با استناد به اسناد متعدد و متقن و به كارگيرى روش تاريخى، ضمن اينكه شبهه عدم نسبت پدر و فرزندى بين امام جواد (ع) و امام رضا (ع) را مردود مىداند، اثبات مىكند كه اصل واقعه ايراد شبهه بر ساحت قدسى امام رضا (ع) به لحاظ تاريخى پذيرفتنى نيست.
واژگان كليدى: امام جواد (ع)، امام رضا (ع)، فرزندخواندگى، نسبت پدرى، نسبت فرزندى.
مقدمه
محمد بن على بن موسى (ع)، نهمين امام شيعيان در ماه رمضان سال 195 قمرى در مدينه چشم به جهان گشودند و در ذىقعده سال 220 قمرى در حالى كه تنها 25 سال از عمر شريفش مىگذشت، در بغداد در مقبره قريش كنار جدش موسى بن جعفر (ع) چهره در نقاب خاك كشيدند. امام جواد (ع) در حالى در سال 203 ق در سنين كودكى به امامت رسيد كه شيعيان پس از يك دوره شور و شعف و اميدوارى از اينكه امامشان على بن موسىالرضا (ع) بر مسند ولايتعهدى تكيه زده و به خلافت نزديك شدهاند، دچار نااميدى و سرگردانى شده بودند. از يكسو امام رضا (ع) پس از يك دوره كوتاه ولىعهدى، به شهادت رسيده بودند و از ديگر سو شبهاتى درباره امام بعدى مطرح بود . از جمله اين شبهات، اصل نسبت فرزندى ايشان بود كه در نظر شيعه، به ارث بردن امامت تابعى از توابع همين اصل است. اين شبهه از زمان حيات حضرت رضا (ع) و سال دوم پدر شدن ايشان ناشى مىشد، اما دور نيست كه دشمنان دوستنما و دوستان نادان، زمزمه آن را بلافاصله پس از شهادت حضرت رضا (ع) و ابتداى امامت امام جواد (ع) سر داده باشند. در سطور آتى به بررسى و نقد اين شبهه خواهيم پرداخت.
بيان و خاستگاه شبهه
امام رضا (ع) بنابر بيشتر ديدگاهها و درستترين آنها، متولد سال 148 قمرى بودند. آن حضرت تا سال 195 قمرى داراى فرزند نشدند تا آنكه در ماه رمضان يا رجب آن سال، خداوند امام جواد (ع) را بديشان عطا فرمود. بدين ترتيب امام رضا (ع) تا 47 سالگى صاحب فرزند نشده بودند. اگر فرض كنيم امام رضا (ع) در هفده سالگى ازدواج كرده باشند، تا ولادت امام جواد (ع) حدوداً سى سال فاصله است. اين دوره سى ساله، بهانه خوبى به دست بدانديشان داد تا در انتساب واقعى حضرت جواد (ع) به امام رضا (ع) تشكيك كنند.
برخى از آنان حتى پسردار نبودن ايشان را در بدو امامت امام رضا (ع) (183 ق) دستآويز مخالفت با امامت ايشان قرار داده بودند. به عقيده آنان، امام بايد صاحب پسر باشد؛ زيرا انتقال امامت جز در مورد حسنين (ع)، از طريق پدر به پسر منتقل مىشود و امام رضا (ع) در آن زمان پسر نداشتند. اين در حالى بود كه در آن زمان تنها 35 سال از عمر شريف حضرتش مى گذشت.
علاوه بر طول زمان فرزنددار شدن امام رضا (ع)، پديده ديگرى كه به تقويت شبهه كمك مىكرد، تفاوت رنگ پوست امام جواد (ع) با پدر بود. آن چنانكه از منابع تاريخى برمى آيد، حضرت جواد (ع) داراى پوستى متفاوت و به شدت تيرهرنگ بودند. در گزارش مشهور «زرقان» از «ابن ابى داوود»، از ايشان با عنوان «اسود؛ سياهپوست» ياد شده است.
به گزارش كلينى، زكريا ابن يحيى واقعه ابراز شبهه را از على بن جعفر شنيده كه براى حسن بن حسين بن على نقل مىكرده است. در آن گزارش، على بن جعفر به ظلمى كه برادران و عموهاى امام رضا (ع) از جمله خود وى بر ايشان روا داشتند، اعتراف كرده و از يارى خداوند بر ايشان سخن رانده، مىگويد:
ما و برادرانش به او گفتيم: هرگز در ميان ما خاندان، امامى كه رنگش دگرگون باشد نبوده است. حضرت رضا (ع) فرمودند: «او پسر من است».
آنان بدين كلام امام قانع نگشته، با استناد به اينكه رسول خدا (ص) به حكم قيافهشناس داورى فرموده، از حضرت خواستند تا به حكميت چهرهشناسان گردن نهد. حضرت با استنكاف از مباشرت در چنين عملى، آنان را در انجام دادن آن مختار گذاردند. در روز موعود، عموها، برادران و خواهران امام رضا (ع) به صف شدند. آنان براى اطمينان بيشتر از صحت داورى چهرهشناسان، به حضرت خرقه و كلاهى پشمين پوشاندند و بيلى بر دوشش گذاشته، نقش باغبان يا صاحب باغ را بديشان سپردند. سپس امام تقى (ع) را وارد كردند و به چهرهشناسان گفتند كه پدر او را شناسايى كنيد. آنان ضمن تأكيد بر نبود پدرِ فرزند در ميان جمع، تأكيد كردند كه عموى پدرش، عموى خودش و عمهاش حضور دارند. آنان از روى ردّ پاى صاحب باغ، حدس زدند كه اگر كسى پدر او باشد، هموست. ناگهان با ديدن امام رضا (ع) همگى اذعان داشتند كه همين شخص پدر اوست. در پايان على بن جعفر ابراز پشيمانى كرد و به امامت جواد الائمه (ع) اقرار نمود و لب و دهان ايشان را بوسيد و از گريه امام رضا (ع) و ذكر قائم و منتقم آل محمد (ص) از زبان ايشان و اينكه او جز از همين نسل نمىتواند باشد، سخن گفت.
برخى منابع همچون هدايهالكبرى، تصريح دارند كه سرگردانان و شككنندگان، با استناد به تفاوت ظاهرى پدر و پسر و اينكه پوست حضرت جواد (ع) بسيار تيرهرنگ بوده، پا را از مرزهاى ادب، اخلاق و دين فراتر نهادند و با اتهام ناروا، فرزند را به يكى از خادمان سياهپوست امام رضا (ع) منسوب كردند. آنان براى اثبات فرزندى امام جواد (ع) ايشان را در غياب پدر كه نزد مأمون بود، به مكه برده، بر چهرهشناسان عرضه كردند. البته با تأييد چهرهشناسان، بطلان ادعايشان ثابت گشت.
در آن گزارش، چهره شناسان پس از زيارت روى جواد الائمه (ع) به خاك افتاده، شكاكان را تقبيح كردند و از جلالت مقام، علو شأن، طهارت مولد و نالايقى خودشان براى تعيين نسب حضرت سخن راندند. در پايان با سوگندهاى جلاله، بر انتساب جواد الائمه (ع) به پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) تأكيد كردند. سپس حضرت جواد (ع) با خطبه غرّايى خود را معرفى و آنان را نكوهش كردند. آن حضرت در ادامه، از علم خويش بر ضمير و ذهن كسان و اينكه اين علم را خداوند، پيش از خلقت، بديشان عطا فرموده است، اطلاع دادند. ايشان اذعان مىدارند كه اگر تقيه مانع نبود، بيش از اين مىگفتند و سپس خطاب به خويش فرمان سكوت مىدهند. پس از آن، در حالى كه شيوخ بنىهاشمِ پيرامون ايشان، لب به (اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَه) گشوده بودند، از روى سر و دوش مردم، مجلس را ترك مى فرمايند.
بررسى و نقد شبهه
1. بررسى و نقد سندى شبهه
نقد سندى را از گزارش كتاب كافى شروع مىكنيم. سند گزارش مذكور عبارت است از:
عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِى بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِى جَمِيعاً عَنْ زَكرِيا بْنِ يحْيى بْنِ النُّعْمَانِ الصَّيرَفِى قالَ سَمِعْتُ عَلِى بْنَ جَعْفَرٍ يحَدِّثُ الْحَسَنَ بْنَ الْحُسَينِ بْنِ عَلِى بْنِ الْحُسَينِ.
در سلسله سند مذكور، شخصى به نام زكريا با لقب «الصيرفى»، «المصرفى» يا «المصرى» آمده كه در منابع رجالى نامى از وى به ميان نيست و در اصطلاح
«مهمل» است كه سبب تضعيف روايت مىگردد. ازاينرو، محققان علم رجال همچون آيتالله خويى، با وجود اينكه در كتابهاى رجالى خويش اين راوى را به دليل مجهول بودن، به صورت جداگانه بررسى نكردهاند، در مباحث فقهى كه به مناسبت، سخن از اين حديث به ميان آمده، روايت را تضعيف كرده اند. علاوه بر آن، شخص ياد شده، گزارش واقعه را از قول «على بن جعفر» شنيده كه براى «حسن بن حسين بن على بن حسين» نقل مىكرده است. بنابراين حديث مذكور نقل از معصوم نيست و اعتبارش در حد يك گزارش تاريخى است.
در بررسى سندى سه منبع ديگر، يعنى هدايهالكبراى خصيبى (د. 334 ق)، دلايل الامامه طبرى شيعى (د. ق 4) و مناقب آل ابىطالب ابن شهرآشوب (د. 588 ق)، با توجه به يكسانى فوقالعاده زياد گزارشها و توالى تاريخى منابع مذكور، به نظر مىرسد دوتاى آخر از منبع اول نقل كرده باشند. لذا بررسى هدايهالكبرى كافى است. استناد كتاب به نويسنده آن يعنى حسين بن حمدان خصيبى مقرون به صحت است، ولى از جهات ديگرى خدشهپذير است. نگارنده كتاب، رابطه وثيقى با جريان غلو داشته و كتابش مشتمل بر اخبار منافى با مسلمات عقلى و تاريخى و حاوى مطالب موهن مذهب و ائمه (عليهم السلام) است.
2. بررسى و نقد محتوايى شبهه
از نظرگاه محتوايى، شبهه بر سه فرض تيرهرنگ بودن پوست امام جواد (ع)، تفاوت ظاهرى پدر و پسر و همينطور تفاوت امام جواد (ع) با اجدادش استوار است؛ در حالى كه جز فرض اول، دو فرض ديگر خطاست.
در اينكه امام جواد (ع) پوست تيرهرنگى داشتند، شكى نيست. تنها گزارشى كه امام جواد (ع) را با صفت «سفيدپوست» توصيف مىكند، گزارش ابنصباغ
مالكى است كه اين گزارش، با توجه به متأخر بودن ابنصباغ، منحصر بودن اين گزارش به وى و گزارشهاى فراوانتر و متقدمتر مخالف، پذيرفتنى نيست.
اما در خطابودن فرض تفاوت امام رضا (ع) و پدرانش با امام جواد (ع)، بايد نخست اذعان داشت كه امام رضا (ع) نيز داراى پوستى تيرهرنگ بودند. از همين رو در منابع «شخصيتنگارى» از ايشان با تعبير «اسوداللون» ياد شده است. فردى در حمام به اشتباه از امام رضا (ع) طلب خدمت مىنمايد و حضرتش نيز با تواضع حاجات وى را برآورده مىكند. ايشان با مطايبه، رنگ پوستشان را علت اين امر مىدانند. البته اين رنگ پوست براى شخصيتى كه مادر بزرگوارش اهل افريقا، و پدر والامقامش، امام كاظم (ع) كه با همين تعبيرِ «اسوداللون» وصف شده، طبيعى است. امام كاظم (ع) نيز شايد اين ملاحت را از مادرشان به ارث برده باشند؛ زيرا مادر ايشان نيز بربر و اهل مغرب بودند.
ديگر آنكه از ميان ائمه پيش از امام جواد (ع) نيز برخى به تيرگى پوست توصيف شدهاند. امام باقر (ع) در روايتى اميرمومنان (ع) را «شديدالادمه» به معناى «كسى كه تيرگى پوستش شديد است» توصيف مى كنند.
مؤيد ديگر مربوط به علم ژنشناسى است. امروزه در علم مذكور، اين نكته به اثبات رسيده كه حتى اگر پدر و مادر فرزندى واجد برخى صفات نباشند، فرزند مىتواند آن صفت را از چندين نسل گذشته خويش كسب نمايد. پس مىتوان نتيجه گرفت كه امام جواد (ع) نيز همچون پدر و برخى از اجداد بزرگوارشان پوستى تيره داشتند. همانطور كه فرزندان ايشان؛ امام هادى (ع) و امام عسكرى (ع) نيز اين صفت خدادادى را از ايشان و مادرشان به ارث بردند. نكته ناسازگار اين است كه با توجه به شواهد متعدد تاريخى كه امام رضا (ع) و امام كاظم (ع) سبزهگون و همسرانشان افريقايى بودهاند، چگونه ممكن است شكاكان چنين امرى را مطرح كرده باشند؟
نقد محتوايى ديگر، تنها به سه منبع از چهار منبعى وارد است كه به تيرگى پوست جواد الائمه (ع) و تشكيك شكاكان با استناد بر همين نكته توأمان اشاره دارند. در روايت كافى، رجوع به چهرهشناسان با اطلاع امام رضا (ع) و در حضور ايشان انجام شد؛ ولى در گزارشهايى كه در سه منبع ديگر يعنى هدايه الكبراى، دلايلالامامه و مناقب آل ابىطالب آمده، براى رجوع به قافه، حضرت جواد (ع) را در غياب امام رضا (ع) كه در خراسان بودند به مكه بردند؛ در حالى كه در چنين مراسمى، حضور پدر به جهت قياس چهره پدر و پسر الزامى است. وانگهى مگر خاندان اهلبيت (عليهم السلام) فاقد مهتر و بزرگتر هستند كه هر شككننده حيرانى، توان آن را داشته باشد كه فرزند امام را با خود به مكه ببرد.
مهمتر از همه موارد پيش آنكه گزارش اين سه منبع، به لحاظ محتوايى دچار تناقض است. در خبر آنها آمده كه از سويى امام جواد (ع) هنگام وقوع حادثه 25 ماهه بودهاند و از ديگر سو امام رضا (ع) در آن زمان نزد مأمون در خراسان بوده است. با توجه به اينكه تمامى منابع از طرفى ولادت حضرت جواد (ع) را ماه رجب يا ماه مبارك رمضان (سال 195 ق) و از سوى ديگر، هجرت امام رضا (ع) به مدينه را اواخر سال 200 قمرى مىدانند، بديهى است كه در زمان وقوع حادثه، يعنى ماه شعبان يا شوال سال 197 امام رضا (ع) در مدينه بودهاند و فرض مذكور منتفى است. بنابراين گزارش دچار تناقض بوده، معتبر نيست.
وجود اين گزارش داستانگونه را در كتابهايى كه در صدد اثبات امامت ائمه (عليهم السلام) از راه بيان معجزات هستند نيز نبايد از نظر دور داشت. اين گزارش از اين منظر كه امام جواد (ع) پس از آنكه چهرهشناسان در برابر ايشان به سجده افتادند و حضرت خطبه غرايى را در دوسالگى ايراد كردند، توجه اين منابع را جلب كرده است. از آنسو، حضرت پس از بيان مطالبشان، پا بر سر و گردن مردمى كه پيرامونشان جمع شده بودند گذاشته، راه برگشت را در پيش مىگيرند. يعنى از سويى معجزهاى از حضرت نقل كرده و از سوى ديگر مراتب ادب را از ساحت حضرت دور مىسازد. به صورت معمول اين روش را در اينگونه كتابها مى بينيم.
نقد محتوايى ديگر، متوجه روايت كافى است. برخى پژوهشگران معاصر، محتواى حديث مذكور را به دليل احضار بانوان گرامى خاندان امامت نزد قيافهشناسان، رد مىكنند. آنان اين كار را خلاف ضرورى مذهب، حرام و غيرواقع از امام دانسته، جايز بودن به دليل اضطرار را نيز مردود مىشمارند. البته شايد اين نكته موجود در حديث كه امام از دعوت قيافهشناسان استنكاف كرده، آن را به شكاكان واگذار نمودند، توجيهى براى حضور بانوان در مجلس چهرهشناسان باشد. ضمن آنكه لازمه حضور نزد قيافهشناسان، كشف حجاب و ... نبوده است؛ زيرا آنان، چنان در كارشان ماهر بودند كه حتى از ردّ پاى افراد نيز متوجه نسبت آنان مىشدند! آنگونه كه در روايت كافى، مذكور است. بنابراين، اين كار مستلزم حرام نيست تا چه رسد به مخالفت با ضروريات مذهب. هرچند اين نكته كه چهرهپردازان به دنبالِ يافتنِ پدرِ فرزند بوده اند نه مادرِ ايشان، حضور بانوان را بيهوده جلوه داده، از اين منظر نقد محتوايى به روايت كافى، وارد است.
نتيجه
از مجموع گزارشها و شواهدى كه به بوته بيان، بررسى و نقد سپرده شد، مىتوان مطالبه جامعه شيعى درباره فرزند پسر از امام رضا (ع) و وجود شبهه ميان آنان راجع به امامت امام جواد (ع) را به دلايل گوناگون، ناشى از كمى سن خدشهناپذير دانست كه البته پاسخ خود را در زمان مناسب دريافت كردند و به امامت ايشان ايمان آوردند. از سوى ديگر، تيرهرنگ بودن پوست امام جواد (ع)، همچون برخى از اجداد بزرگوار و فرزندان عزيزش و همانند برخى از مادران و همسران پاكشان قابل اثبات است. از همين رو، وجود شبهه به امامت ايشان به دليل رنگ پوست و تفاوت آن با پدر و اجدادش، درست نيست. با ردّ اصل شبهه، تبعات آن همچون ايراد اتهام فرزندخواندگى به حضرت جواد (ع) نيز باطل مى گردد.
منابع
قرآن كريم، ترجمه محمدمهدى فولادوند (1415 ق)، تحقيق هيأت علمى دارالقرآنالكريم دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى، تهران: دارالقرآن الكريم دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى.
ابنسعد بنمنيع هاشمى بصرى، محمد (1410 ق/ 1990 م)، الطبقاتالكبرى، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، بيروت: دارالكتب العلميه.
ابنشهرآشوب، محمد بنعلى (1379 ق)، مناقب آلابىطالب (ع)، قم: علامه.
ابنصباغ مالكى، على بن محمد بن احمد (1380 ق)، الفصول المهمه فى معرفه الائمه (عليهم السلام)، تحقيق: سامى الغريرى، قم: دارالحديث.
ابنطاووس، على (بىتا)، فرجالمهموم، قم: دارالذخائر.
ابنطاووس، عبدالكريم (1419 ق/ 1998 م)، فرحهالغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين (ع)، تحقيق سيدتحسين آل شبيب موسوى، بىجا: مركز الغدير للدراسات الإسلاميه.
ابنعنبه، جمالالدين احمد بن على الحسينى (1380 ق)، عمدهالطالب، تصحيح محمدحسن آل طالقانى، چاپ دوم، نجف: منشورات مطبعه حيدريه.
ابنقتيبه دينورى، أبومحمد عبدالله بنمسلم (1410 ق/ 1990 م)، الإمامه و السياسه معروف به تاريخ الخلفاء، تحقيق على شيرى، بيروت: دارالأضواء.
-، (1992 م)، المعارف، تحقيق ثروت عكاشه، چاپ دوم، قاهره: الهيئه المصريه العامه للكتاب.
اشعرى قمى، سعدبنعبدالله ابىخلف (1360 ش)، المقالات و الفرق، تحقيق محمدجواد مشكور، چاپ دوم، تهران: مركز انتشارات علمى و فرهنگى.
انصارى، مرتضى (1417 ق)، المكاسب، تحقيق: مجمع الفكرالإسلامى، لجنه تحقيق تراث الشيخ الأعظم، قم: المؤتمر العالمى بمناسبه الذكرى المئويه الثانيه لميلاد الشيخ الأنصارى.
بلاذرى، أحمد بنيحيى بنجابر (1394 ق/ 1974 م)، انسابالأشراف، ج 2،
تحقيق محمدباقر محمودى، بيروت: مؤسسه الأعلمى للمطبوعات.
حسين بن عبدالوهاب (1369 ق)، عيونالمعجزات، نجف: حيدريه.
خصيبى، حسين بن حمدان، الهدايهالكبرى (1411 ق)، بيروت: مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزيع.
خويى، سيدابوالقاسم (1413 ق)، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه، چاپ پنجم، بىجا، بىنا.
-، (بىتا)، مصباحالفقاهه، قم: مكتبه الداورى.
زركلى، خيرالدين (1989 م)، الأعلام قاموس تراجم لأشهرالرجال و النساء منالعرب و المستعربين و المستشرقين، چاپ هشتم، بيروت: دارالعلم للملايين.
صدوق، محمدبن على بن حسين بن بابويه قمى (1378 ق)، عيون اخبارالرضا (ع)، بىجا، انتشارات جهان اسلام.
-، (1395 ق)، كمالالدين، چاپ دوم، قم: انتشارات دار الكتب الاسلاميه.
صفدى، صلاحالدين خليل بن ايبك (1404 ق)، الوافىبالوفيات، تحقيق على بن محمد بن رستم و عمر بن عبدالنصير، ويسبادن: شركه المتحده للتوزيع؛ فرانز شتاينر.
ضحاك، ابن ابى عاصم (1411 ق)، الاحاد و المثانى، تحقيق: باسم فيصل أحمد الجوابره، رياض: دارالدرايه للطباعه والنشر والتوزيع.
طبرى، أبوجعفر محمد بنجرير (1358 ق)، المنتخب من ذيل المذيل، بيروت: مؤسسه الأعلمى للمطبوعات.
-، (1387 ق/ 1967 م)، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، بيروت: دارالتراث.
طبرى شيعى، محمد بن جرير بن رستم (بىتا)، دلائلالامامه، قم: دارالذخائر للمطبوعات.
-، (1410 ق)، نوادرالمعجزات، قم: مدرسه امام مهدى (ع).
طوسى، ابوجعفر محمد بنحسن (1430 ق/ 2009 م)، اختيار معرفهالرجال معروف
به رجال كشى، تحقيق علامه مصطفوى، چاپ هفتم، لبنان: مركز نشر آثار علامه مصطفوى.
علوى، على بن محمد (1409 ق)، المجدى فى أنسابالطالبين، تحقيق: احمد مهدوى دامغانى، قم: كتابخانه آيتالله العظمى مرعشى نجفى.
عياشى، محمد بن مسعود (1380 ق)، تفسيرالعياشى، تحقيق: سيدهاشم رسولى محلاتى، تهران: المطعبه العلميه.
غزالى، ابوحامد محمد بن محمد (1419 ق)، احياء علومالدين، حلب: دارالوعى.
كشى، محمد بن عمر، (1348 ش)، الرجال، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
كلينى رازى، محمد بنيعقوب بناسحاق (1365 ش)، الكافى، چاپ چهارم، تهران: دارالكتب الاسلاميه.
مقدسى، يدالله (1381 ش)، بازپژوهى تاريخ ولادت و شهادت معصومان (عليهم السلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.
نرم افزار درايهالنور، مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى.