این موضوع که کودتای سوم اسفند 1299 و به قدرت رسیدن رضاخان یک طرح و عملیات کامل استعماری و انگلیسی بود از واقعیت های بسیار آشکار و ثابت شده تاریخ معاصر ایران است و اکنون همه می دانند که رضاخان ظاهر ماجرا محسوب می شد و کودتاگران واقعی که رضاخان را مثل عروسک می چرخاندند، کسانی غیر از لرد ریدینگ فرمانروای انگلیسی هندوستان و نایب السلطنه انگلیس ، وینستون چرچیل وزیر جنگ انگلیس ، اردشیر ریپورتر جاسوس و عامل انگلیس ، آیرون ساید ژنرال انگلیسی مستقر در ایران و... نبودند. از این رو در مورد انگلیسی بودن کودتای رضاخان شاید دیگر نیازی به ارائه دلیل و مدرک نباشد ولی در عین حال بد نیست در اینجا به موردی از آن اشاره کنیم :
ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی و طراح اصلی کودتای ۱۲۹۹ در ایران بود. عملیات نهایی کودتا با دستور مستقیم لرد ردینگ، نایبالسلطنه وقت هند، و وینستون چرچیل، وزیر جنگ وقت بریتانیا، به اردشیر ریپورتر و ژنرال آیرونساید آغاز شد و به فرجام رسید. این کودتا به دست رضاخان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبائی اجرا شد.
آيرونسايد در 11 آبان 1299 به اردوگاه قزاقها رفت و درباره افسران ايراني تحقيقاتي به عمل آورد. وي در يادداشتهاي خود چنين نوشت:
«... رضاخان بدون شك يكي از بهترين افسران است و اسمايت توصيه ميكند كه رضاخان عملاً رئيس اين دسته باشد و تحت نظر فرمانده سياسي كه از تهران تعيين شده، عمل كند ...»
آيرونسايد پس از بازديد ديگري از نيروهاي قزاق در 24 دي 1299 چنين مينويسد:
«من به ديدار قزاقان ايراني رفته آنان را از نظر گذراندم. اسمايت سر و ساماني به وضعشان داده است. مواجب اينها مرتباً پرداخت شده است و اكنون اين افراد لباس و مسكن دارند ... فرمانده كنوني قزاقان (سردار همايون) موجود حقير و بيبو و خاصيتي است و روح و روان واقعي اين گروه سرهنگ رضاخان است، يعني همان مردي كه قبلاً بسيار به او علاقمند شده بودم. اسمايت ميگويد مردي نيكوست و من به اسمايت گفتهام كه به سردار همايون مرخصي بدهد تا به سركشي املاك خود برود.»
آيرونسايد در جاي ديگري از همين يادداشت پس از شرحي در ستايش از رضاخان مينويسد:
«شخصاً عقيده دارم يك ديكتاتوري نظامي گرفتاريهاي ما را در ايران برطرف خواهد كرد و ما را قادر خواهد ساخت بيهيچ دردسري اين كشور را ترك گوئيم»
با كنار زدن سردار همايون، رضاخان عملاً در مقام فرماندهي نيروهاي قزاق قرار گرفت و روابطش با آيرونسايد و اسمايت روز به روز نزديكتر شد. دولت لندن براي انجام كودتائي كه نقشه آن را كشيده بود به دو چهره سياسي و نظامي نياز داشت. انگليسيها پس از بررسيهاي لازم، سيدضياءالدين طباطبائي را به عنوان چهره سياسي و رضاخان را به عنوان چهره نظامي موردنظر خود برگزيدند. كودتاي سوم اسفند 1299 با نقشه ژنرال آيرونسايد و با اراده اين دو به اجرا گذارده شد. سيدضياء مسئول پيشبرد كودتا از نظر سياسي و رضاخان عامل نظامي آن بود. روز 10 بهمن 1299 ژنرال آيرونسايد در ملاقات با رضاخان، حمايت خود و دولت انگليس از قدرت گرفتن وي را در تهران اعلام كرد. در اين ديدار رضاخان توافق كرد كه پس از فتح تهران توسط نيروهاي قزاق، مقام نخستوزيري به سيد ضياءالدين سپرده شود و براي اينكه رضاخان اطمينان بايد كه در تصرف تهران مشكلي وجود نخواهد داشت، ژنرال انگليسي به او اعلام كرد كه احمدشاه در جريان اين اقدام قرار داد و «نورمن» سفير انگلستان مشكلات احتمالي را حل خواهد كرد. آيرونسايد روز 23 بهمن يعني 10 روز قبل از وقوع كودتا، نقشه كامل آن را در اختيار رضاخان قرار داد و از خواست كه شديداً رفتار نظاميان عامل كودتا (قزاقها) را تحتنظر داشته باشد تا اقدامي خلاف برنامه كودتا انجام ندهند. او راجع به اين ديدار چنين نوشته است:
«من با رضاخان مصاحبه كردهام و سركردگي قزاقان ايراني را به طور قطعي به او سپردهام. او مردي واقعي و ركترين مردي است كه تاكنون ديدهام. به او گفتهام كه قصد دارم بتدريج او را از قيد تسلط خود رها سازم ... در حضور اسمايت صحبت مفصلي با رضا داشتم و هنگاميكه موافقت كردم او را به حال خود رها سازم دو نكته را برايش روشن ساختم. 1ـ هنگامي كه از هم جدا ميشويم نبايد بكوشد مرا از پشت هدف قرار دهد و اگر چنين كند اين كار به نابوديش منجر خواهد شد. 2ـ شاه تحت هيچ شرايطي نبايد بر كنار شود ... رضا با چرب زباني قول داد و من و او دست يكديگر را فشرديم.
آيرونسايد يك هفته قبل از وقوع كودتا يعني روز 27 بهمن 1299 به تهران آمد تا «نورمن» وزير مختار انگلستان را در جريان كودتاي قريبالوقوع خود قرار دهد. نورمن از شنيدن خبر انتخاب رضاخان به فرماندهي نظامي كودتا، وحشت كرد. او اعتقاد داشت رضاخان با روحيهاي كه دارد، قبل از هر چيز ، به فكر پائين كشيدن احمد شاه از تخت سلطنت خواهد افتاد ولي «آيرون سايد» به وي اطمينان داد كه چنين واقعهاي رخ نخواهد داد.
«آيرونسايد» در يادداشتهاي مربوط به 29 بهمن ـ 4 روز قبل از كودتا ـ تصريح كرد « براي ما كودتا از هر چيز ديگر مناسبتر است. » وي در كتاب خاطرات خود گفته است: «تصور ميكنم همه قبول دارند كه من كودتا را مهيا كردهام. دقيقاً ميتوان گفت كه من كودتا كردم»
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران قبل از انقلاب نیز در کتاب خاطرات خود – غرور و سقوط – تصریح دارد که هر دو پهلوی اول و دوم توسط انگلیس به روی کار آمده است . وی می نویسد: «انگلیسیها به علت مداخلات خود در امور داخلی ایران طی یک قرن گذشته شهرت خوبی در این کشور ندارند و این سوء شهرت چندان هم نابجا و ناروا نیست . از موارد اتهام ما در ایران این بود که به روی کار آمدن رضاخان پدر شاه و نشاندن او بر تخت سلطنت کمک کردیم و در سال 1941 نیز او را وادار به استعفا کردیم و موجبات استقرار پسرش را در مقام سلطنت فراهم ساختیم »
گرچه واقعیت های کودتای 1299 و انگلیسی بودن آن اکنون برای همه روشن شده است ولی در زمان وقوع افرادی که به اصل ماجرا پی برده بودند به تعداد انگشتان دست نمی شدند. یکی از کسانی که در آن زمان واقعیت های پنهان کودتای سوم اسفند رضاخان را به طور کامل می شناخت و به ابعاد توطئه های انگلیس در به قدرت رساندن رضاخان پی برده بود شهید آیت الله سیدحسن مدرس بود. به همین دلیل وی تا پایان عمر دست از مبارزه با رضاخان بر نداشت و سرانجام جان خود را نیز در این مبارزه از دست داد.
گرچه شهید مدرس دل خوشی از سلسله قاجاریه نداشت ولی هنگامی که احساس کرد استعمار انگلیس قصد دارد استبدادی به مراتب بدتر و شدیدتر از استبداد قاجاریه در برقرار کند و از طریق رضاخان همه امور ایران را به طور کامل در دست بگیرد چنین اندیشید که اگر موقتا و برای مدتی قاجاریه ضعیف در حکومت بماند بسیار بهتر از فرمانروایی کسی است که اساس ماموریت مزدورانه اش چپاول ایران و نابود کردن کامل دین و فرهنگ مردم ایران و... است . به عبارت دیگر شهید مدرس در صدد برآمد دفع افسد به فاسد کند و خطر و زیان بسیار بزرگ را با خطر و زیان کوچک تر دفع نماید. شهید مدرس رفتن قاجاریه و قدرت گرفتن سلسله پهلوی را یک تغییر و تحول ساده و جابه جایی اشخاص نمی دانست . به همین دلیل به احمد شاه قاجار هشدار داد و گفت :
« من به این دلیل نمی خواهم سلسله پهلوی جای سلسله قاجاریه را بگیرد که به اقتضای روزگار و در اوضاع و احوال فعلی مبادی ایمانی ما و مصونیت اجتماعی و سیاسی قوم ایرانی و استقلال و تمامیت ایران در حال حاضر با بقای سلطنت تو گره خورده است . اگر مقصود فقط این بود که تو را از سلطنت بردارند و دیگری را بر تخت بنشانند من که مدرس هستم صریحا می گویم که هرگز با این جریان مبارزه نمی کردم اما اکنون بر من ثابت شده است که می خواهند بزرگ ترین ضربت انتقامی را بر پیکر ایران وارد سازند و انتظام حیات ملی ما را بر هم ریزند و در تمام شعب اجتماعی و سیاسی ایران تغییراتی به وجود آورند و چیزهایی را از دست ما بربایند که در طول تاریخ و در سخت ترین اوضاع و احوال ما را از مخاطرات خلاص کرده است »
شهید مدرس نه تنها دگرگونی های بسیار مهلک در عرصه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را از اهداف پشت پرده کودتاگران انگلیسی و عوامل آن ها می دانست بلکه چپاول اقتصادی و به هم ریختن اوضاع اقتصادی جامعه ایران و نابود کردن تکاپوهای ملی و بومی در عرصه اقتصاد را نیز از اهداف کودتاگران می دانست . شهید مدرس در این زمینه مطالب و دیدگاه های مفصلی دارد که خلاصه آن چنین است :
« دولت های مستعمره جوی اروپا از سه قرن پیش برای استعمار ممالک شرق کمر همت بستند و اکثر ملل شرق را خواه از لحاظ سیاسی و اقتصادی و خواه از لحاظ اجتماعی به اسارت درآوردند. از میان ملت های آسیای وسطی قومی که در مقابل مطامع بیگانه مقاومت ورزید و خود را لقمه چرب ولی پر خار و خس نشان داد ملت ایران بود. بیشتر ملت هایی که در قرن گذشته یوغ بندگی را بر گردن نهادند اسارت آنها از راه اقتصادیات آغاز گشت . اما ملت ایران به حکم سابقه مدیریتی که در بازرگانی و تجارت دارد و بنا بر هوشمندی و استعداد ذاتی ، تا توانست و تا برایش ممکن بود از تله های مستعمره جویان گریخت . عجب آن است که ملت ایران در حالی از این تله ها می گریخت که برنامه آنچنانی برای گریختن نداشت و بدون آن که بداند ، از تله ها می گریخت . در این موضوع همین واقعه رژی و قضیه تحریم تنباکو که به پیروزی ایرانیان منجر گشت کافی است . خلاصه امروز نیز می خواهند همه رشته ها و توانایی های اقتصادی و بازرگانی ما را به دست رضاخان از هم بپاشند....»
شهید مدرس یکی دیگر از اهداف جنایتکارانه کودتاگران انگلیسی را در قدرت رساندن رضاخان وارد آوردن ضربه اساسی به ایلات و عشایر می دانست و در این باره می گفت :
« تخته قاپو کردن یک ایل به منزله کیفری سخت برای آن ایل است ؛ زیرا یک ایل بزرگ در اثر تخته قاپو کردن طی 10 تا 12 سال به کلی از میان می رود. چون ایلی که تخته قاپو شده دیگر چراگاه ندارد و مجبور است گوسفنداش را به قیمت ناچیز بفروشد و خرج زندگی اش کند. بنابراین وقتی ایل نباشد لبنیات پشم پوست و.... هم نیست . اکنون که به بهانه تربیت و آموزش و بهداشت می خواهند ایلات را تخته قاپو کنند به زودی کار ملت ایران به جایی خواهد رسید که برای شیر و پنیر و پشم و پوست هم دست نیاز به سوی بیگانه دراز کند و به خاطر نیازش گردن کج نماید. اکنون تصمیم دارند با تخته قاپو کردن ایلات سرچشمه عایدات ما از گوسفند و اسب و.... را که تا قلب اروپا صادر می شود بخشکانند و ما را در همه چیز محتاج بیگانه نمایند...»
آیت الله مدرس درباره تظاهر کودتاگران به ترقی و نوگرایی نیز پیش بینی های جالبی نمود و سخنانی ابراز کرد که همه آن ها بعد از قدرت گرفتن رضاخان عملی شد. شهید مدرس می گفت :
« در نقشه ای که برای ایران بینوا طرح کرده اند نوعی از تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه اش به خورد نسل های آینده کشور خواهند داد. قریباً چوپان های قراعینی و کنگاور با فکل و کراوات خودنمایی خواهند کرد اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لوله کشی شده و تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانه های نوشابه سازی روزافزون گردد اما کوره های گداخت آهن و کاغذسازی و سایر کارخانه های اساسی پانخواهد گرفت . به زودی درهای مساجد و تکایا به بهانه منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد اما سیلی از رمان ها و افسانه های خارجی که در واقع چیزی غیر از قصه حسین کرد فرنگی و رموز حمزه فرنگی نیستند ، به وسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد شد؛ به طوری که پایه افکار و عقاید نسل جوان و اندیشه های دختران و پسران این سرزمین تدریجا براساس همان افسانه های پوچ استوار خواهد گشت و مدنیت مغرب و معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدی های آرسن لوپنی و بی عفتی ها و مفاسد اخلاقی خواهند شناخت و این چیزها را لازمه تمدن خواهند شمرد...»
بدین ترتیب شهید بزرگوار آیت الله سید حسن مدرس پیش از آن که رضاخان و استعمارگران حامی او چهره واقعی خود را به مردم ایران نشان دهند اهداف آن ها را شناخت و تا می توانست در این زمینه روشنگری و تلاش کرد ولی به دلیل ناآگاهی و ساده لوحی و ظاهربینی بسیاری از مردم و جهل اقشار سیاسی و فرهنگی جامعه نسبت به توطئه های استعمارگران ، این تلاش ها به جایی نرسید و استعمارگران توانستند از طریق سلسله پهلوی بیش از 50 سال ایران را تحت سلطه خود درآورند. به تعبیر شهید مدرس «سستی و اهمال هموطنان کار خود را کرد و تقلاها به جایی نرسید»
مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،غرور و سقوط ، خاطرات آنتونی پارسون،آرشیو مقالات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی