این متن توسط حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری عضو هیات علمی دانشگاه باقر العلوم (ع) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (پژوهشکده مطالعات قرآنی با همکاری انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی) ارائه شده است.
چکيده
قرآن و دانش تاريخ به گونه هایی مختلف با هم پیوند خورده اند. از یک سو قرآن برای اثبات اصالت خود و نیز نمایاندن درونمایه های خود باید از دانش تاریخ یاری گیرد و از سوی دیگر دانش تاریخ نیز به ویژه در رویکردی بومی می تواند به مدد آموزه های قرآنی فربهی یابد. آگاهی از انواع داده های مرتبط با تاریخ در این کتاب آسمانی بن مایة هر نوع داوری و نوآوری در این زمینه ـ جز آن چه به اثبات اصالت قرآن برمی گردد ـ است. در این گفتار پس از نگاهی کوتاه به سه بحث مقدماتی مسأله بودگی تاریخ در قرآن، واژگان دربردارندة دلالت تاریخ نگری و تاریخ نگاری در قرآن (27 واژه) و جایگاه آنها برای تدوین نظام معنایی تاریخ در قرآن، و ویژگیهای عمومی تاریخ ورزی در پهنة قرآن به معرفی فشرده گونه های بازنمایی تاریخ در قرآن در دو محور قانون مندی ها (خود شامل دو شاخه فرعی شیوه های بیان قانونمندی ها و انواع قانون ها) و رویدادها (خود شامل سه شاخه فرعی اقوام و گروهها، سرزمینها، و شخصیتهای ستوده و نکوهیده) پرداخته خواهد شد و ضمن تأکید بر گریزناپذیری انجام پاره ای پژوهشهای بین رشته ای با همکاری قرآن پژوهان و تاریخ-پژوهان، از امکان تدوین تفسیر تاریخی قرآن به مثابه یک روش تفسیری ویژه و متمایز از تفسیر ترتیبی، تنزیلی و موضوعی سخن خواهد رفت.
ـــــــــــ
پیش از هر چیز وظیفة خودم می دانم از حسن ابتکار پژوهشکده مطالعات قرآنی و انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی برای تشکیل این نشست علمی که به نقد علمی تمایلات و دیدگاههای قرآنی پژوهشگران دیگر رشته ها از سوی اساتید و صاحب نظران قرآن پژوه می انجامد صمیمانه تشکر کنم.
از یاد نبریم که بر اساس عنوان بحث که از قبل اعلام شده است، قرار نیست در این نشست یک بحث تاریخی در قرآن مورد بررسی ژرف و گسترده قرار گیرد، بلکه قرار است سرنخهایی برای پژوهشهای تاریخی در قرآن به دست داده شود، هدف، ارائه یک طرح واره شامل محورهای اصلی و فرعی است که شاید بتواند یک نقشة راه برای پژوهشهای تاریخی در قرآن باشد و قرآن پژوهان علاقمند به مطالعات تاریخی و تاریخ پژوهان علاقمند به مطالعات قرآنی بتوانند موضوعهایی برای پژوهش خود در آن بیابند.
به روش متعارف پیش از بیان نکات اصلی که قرار است تقدیم بشود، چند نکته مقدماتی را باید بیان کنم:
نکتة اول: پیوندهای قرآن و تاریخ
قرآن و دانش تاريخ به گونه هایی مختلف با هم پیوند خورده اند و به یک معنی به هم نیازمندند. وقتي از رابطة قرآن و تاريخ سخن مي گوييم پهنه اي گسترده از تعامل بين اين دو دانش در برابر ما رخ مي نماياند که می توان آن را به دو بخش تقسیم کرد. نخست سودمندیهای تاریخ برای قرآن است که در این چند محور قابل گزارش است:
• اثبات اصالت قرآن ـ به این معنی که این متن که اکنون در دسترس ماست همان متن نازل شده از سوی خداوند بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و متن موجود در عصر آن حضرت است. این موضوع از طریق معجزه و از طریق استدلال عقلی مبنی بر ناتوانی بشر برای تدوین چنین متنی هم قابل اثبات است ولی مهمترین روش اثبات اصالت قرآن تواتر است که جز از طریق تاریخ قابل کشف و اثبات و احراز نیست. در نگاه برخی صاحبنظران علوم قرآنی مانند مرحوم آیت الله معرفت (1385ش.) بر اساس مطلبی که از مرحوم سید مرتضی علم الهدی (436 ق.) نقل کرده اند بین ضرورت تاریخی عدم تحریف قرآن و تواتر باید فرق نهاد و این دو را دو دلیل مستقل از هم در نظر گرفت و در این صورت تاریخ به دو روش متفاوت اصالت قرآن را اثبات می کند. مراد از ضرورت تاریخی اهتمام و توجه بسیار بالای مسلمانان به قرآن و همة ابعاد آن است که ضرورتا هر نوع تغییر و تحریفی را رصد کرده است و چون گزارشی از تغییر و تحریف را ثبت نکرده است پس قرآن تحریف نشده است.
• نقد نظریة تاريخ مندي قرآن ـ تاریخ مندی قرآن یعنی شکل گیری قرآن به تدریج و در یک بازة زمانی پس از رحلت پیامبر. مرادم از نقد، ردیه نویسی بر این نظریه نیست، حتی آنان که معتقد به تاریخ مندی قرآن هستند مثل آن چه به ارگون منسوب است برای اثبات مدعای خود از تاریخ بهره برده اند.
• تاريخ گذاري قرآن ـ یکی از مهمترین، شیرین ترین و به اعتقاد بنده سرنوشت سازترین مباحث مربوط به قرآن سیر نزول آیات و کشف تقدم و تأخر آنها و پیدا کردن تاریخ نزول آنهاست. شاید در باره سیر نزول سوره های قرآن دیدگاه تقریبا روشنی وجود داشته باشد، ولی این امر در بارة آیات صدق نمی کند. روش تاریخ گذاری یعنی کشف زمان نزول بر اساس قرائن تاریخی یکی از روشهای مختلفی است که برای این کار پیشنهاد شده است.
• تاريخ قرآن که به بحث مهم تاریخ جمع قرآن می پردازد.
• رابطة بينامتنی قرآن با کتب آسمانی پيشين که بر مشترکات قرآن و عهدین و تفسیر و توجیه آن نظر دارد.
• فهم درون مایه های قرآن که بخشی قابل توجه از آن به رویدادهای تاریخی مربوط است. با توجه به روش بیان رویدادهای تاریخی در قرآن که اغلب نظم کرونولوژیک (مبتنی بر توالی زمانی) ندارد و خود را ملزم به بیان همة جزییات نمی داند، فهم بسیاری از این آیات وابسته به اطلاعات بیرونی تاریخی است. آگاهیهای تاریخی مرتبط با سیر نزول آیات و شأن نزول آیات و ناسخ و منسوخ و ملاحظات تفسیر آیات تاریخی قرآن هم در همین جا باید مد نظر قرار گیرد.
• سیر تاریخی تفسیر قرآن
دانش تاریخ نیز برای فربهی بیشتر به ویژه با این رویکرد که بخواهیم یک دانش تاریخ بومی طراحی کنیم، در مبانی معرفتی، جهت گیریها و کاربست اجتماعی به شدت نیازمند متون دینی است که قرآن بخش اصلی آن را تشکیل می دهد.
نکنة دوم ـ اهمیت آگاهی از داده های تاریخی قرآن برای هر نوع پژوهش مرتبط با پیوندهای تاریخ و قرآن
پژوهش در تمامی زمینه های تعامل تاریخ و قرآن و یا سودمندی های هر یک از این دو برای دیگر ـ جز بحث تواتر که اثبات اصالت قرآن بدان وابسته است و بحثهای برون متنی مانند تاریخ مندی قرآن و تاریخ قرآن ـ وابسته به آگاهی از انواع داده های مرتبط با تاریخ در قرآن است. هر کس که داعیة نوآوری در این زمینه داشته باشد و هر که بخواهد این نوآوریها را داوری کند، باید به خوبی از جایگاه و گونه های اطلاعات تاریخی در قرآن آگاهی داشته باشد. و ما در این گفتار برآنیم که گزارشی در این زمینه ارائه کنیم و به دنبال آن دو نکته را در معرض داوری قرار دهیم.
نکتة سوم ـ جایگاه تاریخ در قرآن؛ مسأله بودگی
در باره جایگاه تاریخ در قرآن که خود بخشی از انعکاس مباحث تاریخی در قرآن است و می تواند به عنوان مقدمه ای بر معرفی این گونه ها قلمداد شود، توجه به سه نکته ضروری است:
مسأله بودگی تاریخ در قرآن ـ با نگاهی هر چند اجمالی به قرآن درمی یابیم که تاریخ یکی از "مسأله "های مورد اهتمام قرآن است. مرادم از مسأله همان مفهوم سیاست گذارانة آن است. در دانش سیاست گذاری عمومی به مشکله ای که عمومیت داشته باشد و یک پاسخ از سوی مسؤولان بطلبد مسأله گفته می شود. بر اساس این تعریف که نگاه رایج در باره مفهوم مسأله را گزارش می کند، باید عامة مردم نسبت به آن چه مسأله نامیده می شود خودآگاهی داشته باشند، اگر در این تعریف توسع قائل شویم، می توانیم آن چه را که به راستی مورد نیاز مردم است و آن چه به راستی مشکلة محل ابتلای مردم است هر چند بدان خودآگاهی نداشته باشند مسأله بخوانیم. اگر چنین نباشد، رویکرد مسأله محور وحی ـ در اینجا قرآن ـ در معرض انکار قرار خواهد گرفت. باکی نیست که اثبات شود قرآن و به صورت کلی دین که شامل سنتهای معصومان علیهم السلام هم می شود رویکرد مسأله محور ندارد ولی بررسی مضامین قرآن و روایات با استدلالی که در جایی دیگر باید بررسی شود، اجازة چنین حکمی را به ما نمی دهد. در گسترة آموزه های دینی سه نوع متفاوت مسأله قابل تشخیص است: مشکله ای عمومی که عامه مردم بدان آگاهی دارند مانند فقر و روابط ناپسند اجتماعی که بخشی از آموزه های دینی به مثابة سیاست و سیاست گذاری برای مهار آنهاست، مشکله ای عمومی که عامة مردم بدان آگاهی ندارند و دین هم اصرار ندارد آنها را متوجه این مشکله کند و با این وجود بخشی دیگر از آموزه های دینی به مثابة سیاست و سیاست گذاری برای حل آن است، مانند ضعف کلان نگری و نوع سوم مسأله مشکله ای است که عامة مردم هرچندان بدان مبتلایند ولی از آن آگاهی ندارند و آموزه های دینی می کوشد ضمن هوشیار ساختن مردم به آن، راهکارهای خود را برای حل آن مشکله، که اصطلاحا به آن سیاست گفته می شود ارائه کند، مانند جهل و نادانی و غفلت از مرگ باوری. از این منظر که به مفهوم "مسأله" بنگریم، قرائن زیر نشان می دهد که از نظر قرآن مسأله ای به نام "بی توجهی به تاریخ" در بین مردم وجود داشته و دارد، هر چند مردم خود از این ضعف و مشکله آگاه نیستند و درک نمی کنند که به چنین دردی مبتلا هستند و قرآن به مثابة متولی هدایت و رشد مردم از طریق سیاست "ایجاد توجه به تاریخ" در صدد برطرف کردن این مشکله است:
• نام سوره های قرآن ـ از بين 114 نام رايج سوره های قرآن حداقل 20 مورد آن دارای دلالت تاريخی است و اشاره به يک تبار يا رويداد يا شخصيت و يا اصطلاح تاريخی دارد: آل عمران، يونس، هود، يوسف، ابراهيم، کهف، مريم، انبياء، قصص، روم، لقمان، احزاب، سبأ، جاثيه، احقاف، محمد، طور، نوح، فيل و قريش. اين نکته را می توان نخستين توجه به تاريخ در نخستين و ابتدايي ترين شکل مواجهه با قرآن ناميد. البته به باور مفسران بزرگی مانند مرحوم علامه طباطبایی (در کتاب تاریخ قرآن، صص 185 ـ 186) نام سوره های قرآن از جانب خداوند و حتی پيامبر تعيين نشده است، ولی همين که اين نامها نزد مسلمانان به اين صورت و هر چند در روندی تدريجی شکل گرفته باشند، نشان دهندة ذهنيت متمایل به تاریخ مسلمانان و برجسته دیدن مسائل تاریخی در آن است.
• تشويق مستقبم به مطالعة تاريخ ـ قرآن بارها به صراحت و مستقيماً مخاطبان خود را به مطالعة تاريخ فراخوانده است. مضمون آياتی که در آنها از مشتقات مصدر س ـ ي ـ ر و نيز در برخی کاربردهای "أ لم تر" و "أرأيت" می توان اين نکته را به وضوح مشاهده کرد.
• حجم وسیع آیات مربوط به تاریخ در قرآن و تنوع مباحث آن به گونه ای که برخی بر این باورند حدود سه پنجم قرآن را مباحث تاریخی تشکیل می دهد و گزارش این آیات موضوع بحث امروز ماست.
نکتة چهارم ـ جایگاه تاریخ در قرآن؛ نظام معنایی تاریخ نگری و تاریخ نگاری قرآن
نکتة دیگری که برای بررسی جایگاه تاریخ در قرآن باید مورد توجه قرار گیرد، مسأله نظام معنایی تاریخ نگری و تاریخ-نگاری در قرآن است. باید بین گزاره های مربوط به رویدادهای تاریخی در قرآن و نظام معنایی تاریخ به مثابة یک شاخة معرفتی در قرآن فرق نهاد. در بارة گزاره ها در ادامه و به تفصیل نسبی سخن خواهیم گفت ولی مراد از نظام معنایی این است که با توجه به این که واژة تاریخ در قرآن به کار نرفته است، اگر کسی بخواهد مفهوم اصطلاحی تاریخ در قرآن را بررسی کند باید سراغ کدام واژه برود؟ به عبارت دیگر قرآن دیدگاههای خود را در تاریخ به مثابة گونه ای از معرفت در قالب کدام کلمات بیان کرده است؟ در یک بررسی بنده به 27 واژه یا تعبیر که برخی از آنها خود شامل چند واژه یا تعبیر فرعی هم هست دست یافته ام که به نظرم تاریخ نگری و تاریخ نگاری قرآن را برای ما روایت می کند. یعنی اگر بخواهیم آن چه از مفهوم اصطلاحی تاریخ به عنوان یک شاخة معرفتی برداشت می شود را بر قرآن عرضه کنیم، مشاهده می کنیم که قرآن تاریخ نگری و تاریخ نگاری خود را با بهره گیری از این کلمات بیان کرده است و این کلمات و تعابیر بر تمام یا بخشی از مفهوم اصطلاحی تاریخ مانند روایت کردن تاریخ و یا روایت تاریخی (آن چه روایت شده) و یا رویداد تاریخی و پدیده ای که وجه شاخص آن تعلق به گذشته است یا دال و عنوان و برچسب تاریخی و یا ظرف رویداد تاریخی دلالت دارد. این کلمات و تعابیر و یا ریشة سه حرفی آن که تمام یا بخشی از کاربردهای قرآنی آن مربوط به بحث ما هستند، عبارتند از: آیه، اثر، إذ / و إذ، اول، سطر (اساطیر، مسطور)، یوم / ایام / یومئذ، (ما / الذی) بين يديه / بین یدیّ، تلاوت، حدیث، خلوّ، رقم، ذکر، رؤیت، سلف، سیر، عبرت، قرن، قصه، قول، کتاب، کلمه، لوح، مَثَل / مِثل / مثلات، مُضی، نبأ، نسخ، نظر. اینها به جز واژه های دال بر قانونمندی تاریخ هستند. به نظر می رسد برای تدوین نظام معنایی تاریخ در قرآن، باید با بهره گیری از روشها و تکنیکهای معنی شناسی، رابطة عرضی و طولی این تعابیر و اصطلاحات را در یک منظومة به هم پیوسته مشخص ساخت تا هم واژة کانونی را کشف کرد و هم سطوح و لایه ها و چگونگی ارتباط واژه-های کانونی را مشخص ساخت.
نکتة پنجم ـ جایگاه تاریخ در قرآن؛ ویژگیهای عمومی تاریخ ورزی در قرآن
ویژگیهای عمومی تاریخ ورزی در پهنة قرآن را باید سومین نکتة مقدماتی نشان دهندة جایگاه تاریخ در قرآن دانست که سزاست به آن اشاره شود. این ويژگيها را که در مطالعه ای دیگر به دست آمده است، می توان در قالب اين محورها برشمرد و بحث تفصیلی در بارة آن را به مجالی دیگر وانهاد: پيوند دادن رويدادهای تاريخی با اسماء و صفات خداوندی، اهتمام ويژه به قانونمندی تاريخ، فراگيری نسبت به ادوار مختلف زندگی بشر، همه جانبه نگری در مواجهه با رويدادهای تاريخ و پرهيز از يک سويه نگری، ورود به لايه های درونی نقش آفرينان تاريخ که در حالت متعارف راه آن بر روی مورخان بسته است، گسترش مرزهای عليت تاريخی به عوامل ماورائی، آميختن نقل و تحليل، درس آموز معرفی کردن رويدادهای تاريخی، الگوپذير معرفی کردن برخی چهره های تاريخی، پرهيز از ساختار بيانی متعارف منابع تاريخی و مبنا قرار دادن يک ساختار افقی، عمودی و معطوف به معنای ويژة خود و سرانجام ارائة ظرفيتی سازگار با اعجاز تاريخی قرآن.
گونه های مباحث تاریخی قرآن
اکنون می توان به سراغ گونه های بازنمایی و انعکاس مسائل تاریخی در قرآن رفت. مباحث تاریخی قرآن در دو کلان محور قانون مندی ها ورویدادها می گنجد، این دو کلان محور الزاما همان دو شاخة فلسفة تاریخ یعنی فلسفة نظری تاریخ و فلسفة انتقادی تاریخ نیست، ولی بی تردید همپوشانی هایی با آن دارد.
گونه های مباحث تاریخی قرآن ـ قانون مندی ها
در کلان محور قانون مندی ها دو محور فرعی شیوه های بیان قانون مندی ها و انواع قانونها قرار می گیرد. قالبها و شیوه های بیان قانون مندی ها عبارتند از:
• مصرح ـ یعنی مواردی که قرآن به صراحت یک گزاره را به عنوان یک قانون معرفی کرده است. ظاهرا تنها واژه ای که چنین دلالتی دارد واژة سنت است، مثل: وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ـ سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً (فتح، 22 و 23)
• مستنبط ـ یعنی مواردی که قرآن به صراحت یک گزاره را به عنوان یک قانون معرفی نکرده است، ولی از قرائن مقالیه و یا حالیه می توان استنباط کرد که قرآن در صدد بیان یک قانون تاریخی است:
o همراه با کلیدواژه هایی به معنای قانون یا جعل قانون: اراده، ضرب، عهد، کتاب، کلمه. مثل: تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ (آل عمران، 108)، وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (بقره، 61)، أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (یس، 60)، وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحون، (انبیاء، 105)، كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (یونس، 33)،
o استفاده از ادات تعلیل: کذلک، ذلک بأن: وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ (بقره،191)؛ سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ (اعراف، 146)
o استفاده از سیاق آیات، سبأ (15 تا 19) : لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ في مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ ـ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ ـ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازي إِلاَّ الْكَفُورَ ـ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ ـ فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
خود سنتها و قانونها نیز متنوع و دارای انواعی هستند و می توان آنها را از منطرهای چهارگانه به این صورت تقسیم بندی کرد:
• از نظر مربوط بودن به کلیت تاریخ یا جوامع درون تاریخ:
o مربوط به کلیت جامعه: تکرارناپذیر، دارای یک مصداق: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحون، (انبیاء، 105)
o مربوط به درون جامعه: تکرارپذیر، قابل تطبیق بر همة جوامع: وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُري حَتَّي يَبْعَثَ في أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِي الْقُري إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (قصص ـ 59)
• از نظر قلمرو
o مربوط به همه انسان به حیث فردی: إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ـ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ـ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ـ إِلَّا الْمُصَلِّينَ (معارج، 19 به بعد) ـ پیش فرض بنده این است که قوانین فردی نیز بر اساس تبیین فلسفی که مرحوم شهید مطهری از اصالت جامعه دارد یک قانون تاریخی به شمار می روند
o مربوط به همه انسانها به حیث اجتماعی: وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (اعراف، 34)
o مربوط به گروهی خاص از انسانها: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره، 62) ـ قرآن در سطحی گسترده از انواع گروههای انسانی یاد کرده است.
• از نظر نقش انسان در آن:
o مطلق، قطعی: لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (آل عمران، 164)
o مشروط: مشروط، بالقوه: مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(نحل 97)
• از نظر تعلق به جبهه حق و باطل
o مربوط به جبهه حق: اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً (مریم، 96) ـ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (مائده، 54)
o مربوط به جبهه باطل: مَثَلَ الذینَ کفَروا بربّهم أعْمَالُهُمْ کرَمادٍ اشْتدَّتْ بِهِ الرّیحُ فی یومٍ عاصفٍ لایقْدِرُونَ ممّا کسَبُوا عَلَی شَی ءٍ ذلک هُوَ الضلَّالُ البعیدُ (ابراهیم، 18)
تعداد این سنتها به حدود یک صد و پنجاه سنت می رسد و یک حیطة مطالعاتی بسیار مهم و بدیع است.
گونه های مباحث تاریخی قرآن ـ رویداد ها
رویدادهای تاریخی در قرآن کلان محور دیگری است که خود شامل سه شاخه فرعی اقوام و گروهها، سرزمینها، و شخصیتهای ستوده و نکوهیده می شود.
اقوام و گروهها ـ نام اقوام و گروههای مختلفی در قرآن برده شده است و آگاهيهايی در بارة آنان عرضه شده است. در اين باره نيز همچون ديگر محورها تحقيقات بنيادی زيادی بايد صورت بندد. مهمترين اين اقوام را می توان اين گونه برشمرد: سبأ، قریش، قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود، قوم ابراهيم، اصحاب مدين، قوم هود، قوم لوط، قوم صالح، قوم موسی، اصحاب الأيکه، قوم تُبّع، اصحاب کهف، اصحاب رقيم، اصحاب رسّ و اصحاب اخدود، آل فرعون، آل هارون، آل موسی، آل عمران، آل ابراهيم، آل يعقوب، آل لوط. این آیه یک نمونه است:
أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (توبه، 70)
اخبار سرزمينهای گوناگون ـ يکی ديگر از جلوه ها و قالب بيان تاريخی قرآن، ارائه اخبار مربوط به مکانها و سرزمينهای مختلف است. اين گزارش قرآن با گزارش مربوط به اقوام و شخصيتها همراه است ولی تأکيد قرآن بر بردن نام اين سرزمينها را نمی توان امری اتفاقی و فاقد دلالت خاص تلقی کرد. گفته شده است، مباحث تاريخی قرآن از نظر جغرافيايي قابل تقسيم و گنجاندن در نه دستة زير است: بين النهرين، فنيقيه، اردن، مصر، عربستان، احقاف و سبأ، ترکيه، آسياي ميانه و ايران.( بی آزار شيرازی، عبدالکريم، باستان شناسی و جغرافيای تاريخی قصص قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1380) نام سرزمينهای مختلفی هم در قرآن برده شد است که اغلب همراه با اطلاعات تاريخی مهمی است. به عنوان نمونه در بارة مصر و مدين از اين آيات می توان ياد کرد: يوسف، 21، وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ يوسف، 99 : فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ ؛ زخرف، 51 : وَ نادى فِرْعَوْنُ في قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُونَ ؛ قصص، 22 و 23 : وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ ـ وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ . در بارة مدين آيات ديگری هم وجود دارد
گاه نیز از سرزمينهايي سخن به ميان آمده است که بی اين که نام آنها برده شود، اطلاعاتی در بارة آنها به مخاطبان عرضه شده است: رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهیم، 37)، (حدود 170 مدخل در بارة اماکن مذکور در قرآن در اين کتاب مورد بررسی قرار گرفته است: عرب، محمدحسن، دانشنامه اماکن جغرافيايي قرآن مجيد، تهران: فرهنگ مکتوب، 1387.)
شخصيتهای نقش آفرين در تاريخ ـ شايد مهمترين قالب اهتمام قرآن به مباحث تاريخی را گزارشهای قرآنی در بارة شخصيتهای مؤثر تاريخی تشکيل دهد. (آشنائی کلی با اين شخصيتها با مراجعه به اين کتاب به دست می آيد: خزائلی، محمد، اعلام قرآن، تهران: اميرکبير، 1350) اين شخصيتها را می توان در دو دسته مورد بررسی قرار داد:
• شخصیتهای ستوده شده ـ در قرآن جز اشاراتی که با عنوان انبياء، مرسلون و حالت مفرد آنها به ماجرای پيامبران پرداخته است، نام اين پيامبران هم در قرآن آمده است: آدم، ابراهيم، ادريس، اسحاق، اسماعيل، الياس، ايوب، داوود، ذوالکفل، زکريا، سليمان، شعيب، صالح، عيسی، محمد، موسی، نوح، هارون، هود، يحيی، يسع، يعقوب، يوسف و يونس. تنی چند از پيامبران مانند خضر هم در بارة آنها صحبت شده ولی نام آنها برده نشده است. افزون بر این بخشی از آيات تاريخی قرآن را هم آيات مربوط به چهره های حق تشکيل می دهد، مانند آياتی که شأن نزول آن در بارة مؤمنان برجسته است و يا ماجراهای مربوط به لقمان، مريم، طالوت و ذو القرنين.
• چهره های نکوهیده ـ قرآن به چهره های مخالف پيامبران هم پرداخته است و برخی از روحيات، سخنان و رفتارهای آنان را گزارش کرده است. مناسب ترين مثال برای اين موضوع، فرعون (نام فرعون 66 بار در سوره-های مختلف قرآن آمده است و ظاهرا بيش از همه در سورة مبارکة اعراف از آية 103 تا 141 نُه بار به کار رفته است.) در برابر موسی و ابولهب در برابر پيامبر خاتم (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ـ تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ ـ ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ ـ سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ ـ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ـ في جيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ)است. گاه قرآن حسب مورد به چهره های باطل هم اشاره کرده است، مانند جالوت و قارون و هامان.
مواردی که داوری مثبت یا منفی در باره فرد وجود نداشته باشد در قرآن خیلی کم است: وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِکْ عَلَيْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي في نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَي النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضي زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَيْ لا يَکُونَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (احزاب، 37)
سخن پایانی
سخنم را با تذکر دو نکته به پایان می برم:
• ضرورت اجرای طرحهای پژوهشی مشترک بین قرآن پژوهان و تاریخ پژوهان ـ اجرای بخش قابل توجهی از زمینه های پژوهشی که نام برده شد، جز با همکاری قرآن پژوهان و تاریخ پژوهان ممکن نیست، اکنون زمینه برای چنین همکاریهایی فراهم است و می توان با رعایت اولویتها و در نظر گرفتن تواناییهای پژوهشگران طرحهای تحقیقاتی مشترکی را تعریف کرد. حتی اگر به عنوان گام نخست جلسات تدبر در آیات قرآن یعنی حلقه هایی از قرآن پژوهان و تاریخ پژوهان تشکیل شود و از ابتدای قرآن فقط آیات در جلسه خوانده شود و اعضای حلقه با مطالعه مختصری که قبلا داشته اند در باره دلالتهای تاریخی آیه گفتگو کنند، بی تردید سیاهه ای بسیار بلند و شوق آفرین از موضوعات شایستة مطالعه و پژوهش به دست خواهد آمد.
• امکان سنجی تدوین تفسیر تاریخی قرآن ـ مهمترین روشهای تفسیر قرآن از نظر نوع مواجهه با آیات بر سه نوع است: تفسیر ترتیبی که از آغاز تا پایان قرآن به ترتیب مورد تفسیر قرار می گیرد، تفسیر تنزیلی که سوره ها به ترتیب نزول کنار هم قرار می گیرند و تفسیر می شوند. در تفسیر تنزیلی سیر نزول و تقدم و تأخر نزول سوره ها معیار چینش آنها به حساب می آید. و تفسیر موضوعی که یک موضوع درون دینی مثلا توکل و یا برون دینی مانند آداب گفتگو انتخاب می شود و سپس آیات مرتبط با آن از سراسر قرآن استخراج و با روش و ملاحظات خاصی مورد تفسیر قرار می گیرد. به نظر می رسد تفسیر تاریخی قرآن گونه ای خاص و متمایز از این انواع سه گانه است که طی آن سوره ها بر اساس توالی زمانی رویداد تاریخی نظم می یابند و تفسیر می شوند. شاید بتوان تفسیر تاریخی را از مصادیق تفسیر موضوعی شمرد ولی در این حالت هم نباید از یاد برد که اگر سه پنجم آیات قرآن مربوط به تاریخ باشد عملا در این تفسیر موضوعی همة قرآن نظمی دوباره می یابد. تفسیر تاریخی قرآن بایستگی های معرفت شناختی و روش شناختی خود را دارد که باید به تدریج مدون شود.