روز 28 مرداد 1332 كودتای آمریكایی - انگلیسی بر ضد دولت ملی دكتر مصدق به پیروزی رسید. طراح اصلی كودتا كرمیت روزولت، مأمور ویژه سیا بود. روزولت درباره این كودتا نوشته است: نام رمز عملیات آجاكس بود و منظور از اجرای آن دستیابی به این هدف بود كه دكتر مصدق، نخستوزیر ایران سرنگون شد. برای برانداختن مصدق، اتحادی از شاه ایران، وینستون چرچیل، آنتونی ایدن، آیزنهاور، جان فاستر دالس و سازمان سیا تشكیل شده بود.
انگلیسی ها، تلاش داشتند آمریكایی ها را هم متقاعد كنند كه وجود مصدق باعث سلطه و استیلاى كمونیست ها بر ایران خواهد شد. آمریكا نیز هماهنگی هایى نشان مى داد كه از نمونه هاى آن، پیام مشترك «چرچیل» - «ترومن» به مصدق بود كه پیشنهاد مى كردند موضوع پرداخت و میزان غرامت به شركت نفت، به حكمیت بین المللى واگذار شود؛ كه با مخالفت ایران و پافشارى انگلیس بر ادامه اقداماتش علیه ایران، دولت ایران روابط خود را - در همه زمینه ها - با انگلیس قطع كرد. «قطع رابطه با انگلیس، به روابط ایران و آمریكا هم لطمه زد و پیروزى حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهورى نوامبر 1952 زمینه را براى همكارى نزدیك تر انگلیس و آمریكا آماده تر ساخت و اندیشه توسل به كودتاى نظامى را قوت بیشترى بخشید.»
دربار و ایادى استعمار در به هم زدن جبهه متحد ملت موفق شدند و در این میان نقش كسانى چون دكتر مظفر بقایى كرمانى و برخى اطرافیان مشكوك دكتر مصدق و همچنین برخى از اطرافیان آیت اللَّه كاشانى بارزتر بود.
با تمهیدات دشمنان نهضت ملى و زمینه سازى مطبوعاتى همچون فرمان به مدیریت شاهنده، شاهد به مدیریت بقایى، آتش به مدیریت میراشرافى و مانند آن، كه همگى در دشمنى با مردم و نهضت ملى هم پیمان شده بودند، متّحدان سابق، رودرروى همدگیر قرار گرفتند؛ روزنامه هاى طرفدار دولت مانند باختر امروز به مدیریت دكتر فاطمى، نیروى سوم، به مدیریت خلیل ملكى، شورش به مدیریت كریم پورشیرازى، توفیق، جبهه آزادى و مطبوعات وابسته به حزب توده نیز از موضع حمایت از دولت دكتر مصدق به حملات شدید و تحریك كننده علیه آیت اللَّه كاشانى و سایر منتقدان و مخالفان دولت دست مى زدند و آنان را همدست دربار و عامل انگلستان توصیف مى كردند. تا آنجا كه از ابتداى بهار 1332 مطبوعات طرفدار دولت، هماهنگ و در كنار مطبوعات چپگرا و توده اى بر شدت حملات خود به مخالفان مى افزودند و چنین بود كه بخش هاى مهم و تعیین كننده اى از بدنه جامعه، سردرگم و مأیوس شدند تا كودتاى آمریكایى - انگلیسى 28 مرداد به ثمر رسد.
داستان كودتا معروف تر از آن است كه در اینجا نیاز به شرح داشته باشد. كودتا، پس از فرار شاه از ایران، در دو مرحله (25 و 28 مرداد) - كه در پى هم «پیشامد» كرد و مرحله نخستین آن شكست خورد - روى داد و فضل اللَّه زاهدى با فرمانى كه از پیش نوشته شده بود، به نخست وزیرى رسید.
تحلیل كودتا، از زوایاى گوناگون
تحلیل زمینه هاى وقوع كودتا و ارزیابى نقش و میزان تأثیر برخى اشخاص و جریان ها در این واقعه، از دیدگاه هاى متفاوت صورت پذیرفته است و معمولاً با جانبدارى از یك جناح و مطلق انگارى مواضع و عملكرد آن تلاش مى شود تا همه تقصیرها متوجه جناح دیگر شود. برخى با نگاه مصدق محورى، همه اشتباهات و خیانت ها را به پاى آیت اللَّه كاشانى و جداشدگان جبهه ملى گذارده و كسانى نیز با نگاه كاشانى محورى، از ابتدا ماهیت، نقش و عملكرد دكتر مصدق و همفكران وى را زیر سؤال برده و آنان را مسئول زمینه سازى و موفقیت كودتا بر مى شمارند. البته در هر دو نگاه، انگلیس و آمریكا طراح و برنده ماجرا برشمرده مى شوند و مقصران را نیز در اردوگاه آنان قرار مى دهند.
بدیهى است كه تحلیل یكسونگرانه و افراطى آنان كه وقایع و اشخاص را سیاه و سفید ترسیم مى كنند و با اغماض، از قصورها و تقصیرهاى بارز و آشكار جناح مطلوب خویش عبور مى كنند، نمى تواند بیانگر همه ابعاد واقعه باشد و باب مناقشات و اختلافات را با حدّت و شدّت بیشترى باز مى گذارد. به ویژه آنكه اهداف و اغراض سیاسى و مسلكى و حزبى باقیمانده از دوران نهضت ملى در نسبت با شرایط روز، كماكان با تعصب و حرارت احیاء شده و تداوم یافته اند. در این مقال نمى توان و بایسته نیست كه نسبت به نگرش هاى متعارض موجود در باب كودتاى 28 مرداد به داورى نشست. پیچیدگی ها و ابهامات ناشى از تاریخ نگاری هاى مرامى و مسلكى و حزبى چنان دامنه مباحث را گسترده مى سازند كه شاید نتوان در آینده اى نزدیك به خاتمه این اختلافات و جدل ها امید داشت. حتى تحقیقات و تحلیل هاى مدعى نگرش صرفاً علمى و آكادمیك نیز نتوانسته اند خود را از دایره علائق و دلبستگی هاى پیشینى خارج سازند. تا آنجا كه پژوهشگران خارجى نیز بسته به موضع و وابستگی هاى سیاسى آشكار و نهان خویش در این وادى قدم نهاده اند.
از این رو تنها مى توان كلیاتى تقریباً مورد توافق را در زمینه كودتا به عنوان مخرج مشترك دیدگاه هاى موجود ارائه نمود. و البته كماكان این حق براى هركس محفوظ است كه مطابق عقاید و آراء و سلایق فكرى و سیاسى خویش، به گونه اى، یا تركیبى از گونه هاى مشابه، در تحلیل موضوع، گرایش داشته باشد.
مضافاً اینكه صرف نظر از چگونگى توصیف و تبیین وقایع، طبیعى است كه »داورى ارزشى« درباره نقش آفرینان نهضت ملى شدن نفت، امرى است غیرقابل اجتناب و متناسب با »نظام عقیدتى و ارزشى« داورى كننده، اساساً خارج از محل چون و چرا و مجادله است. در این مورد، اختلاف در جزئیات امور و وقایع اهمیتى ندارند و عمدتاً مبادى و غایات مواضع و عملكردها در معرض سنجش قرار مى گیرند تا به حكمى كلّى منتهى گردد؛ سپس مهم آنست كه بنیادهاى نظرى و بینشى اینگونه سنجش ها تا چه میزان نزد مخاطب، مقبول باشند.
لیك از حیث پدیده شناسى، جمع بندى مشتركى از رویدادها و تحولات منجر به كودتا بدون اشاره به موارد مناقشه انگیزى چون لوایح اختیارات و انحلال مجلس هفدهم، مى توان به این شرح ارائه داد:
1 - در آبان 1330 دولت «كلمنت اتلى» رهبر حزب كارگر، سقوط كرد و «وینستون چرچیل» به نخست وزیرى رسید. سران دولت «حزب كارگر با دخالت مستقیم در ایران مخالف بودند و میل داشتند مشكل را از راه هاى آشتى جویانه حل نمایند.» طرح كودتا در دولت «حزب محافظه كار» به طور جدى پى گیرى شد.
2 - بخشى از نخبگان حاكم در ایران، كه منافع و موقعیت خود را در خطر مى دیدند و از ترس مردم ساكت بودند، به تشویق عوامل انگلیس و آمریكا تدریجاً امیدوار شدند و به میدان آمدند.
3 - در صفوف نهضت ملى تفرقه و تشتت روى داد و برخى از مهمترین رهبران درجه دوم نهضت (مكّى، بقایى، حائرى زاده و...) از دولت جدا شدند. در این میان، اختلافات بین دكتر مصدق و آیت اللَّه كاشانى - رهبران نهضت ملى - لطمه زیادى وارد كرد.
4 - شكست حزب دموكرات در انتخابات ریاست جمهورى آمریكا و روى كار آمدن حزب جمهوریخواه، كه به طور سنّتى بیش از حزب دموكرات در دفاع از منافع سرمایه داران و كمپانی هاى بزرگ به شیوه مداخله آشكار و خشونت بار عمل مى كرد، در نزدیكى و هماهنگى انگلیس و آمریكا فوق العاده مؤثر بود.
5 - استفاده از حربه خطر كمونیزم با بهره گیرى از تبلیغات سیاه و جنگ روانى شبكه بِداَمن در بستر اشتباهات تاكتیكى دولت در قبال نیروهاى چپ و اقدامات خائنانه و دسیسه گرانه حزب توده.
در اینكه حزب توده یكى از عوامل مؤثر در شكست جنبش ملى ایران بود تردیدى نیست؛ چرچیل و ایدن، نخست وزیر و وزیر خارجه انگلیس، براى نگران ساختن افكار عمومى در آمریكا این نظریه را تبلیغ مى كردند كه ادامه زمامدارى مصدق، موجب نیرومندتر شدن حزب توده و توسعه نفوذ كمونیست ها در ایران خواهد شد. دكتر مصدق نیز از حزب توده به عنوان مترسك كمونیسم استفاده مى كرد؛ با این تفاوت كه دخالت هاى شركت نفت و بریتانیا را در ایران موجب فقر و فساد و عامل پیشرفت حزب توده و گسترش نفوذ كمونیست ها مى دانست. در همان زمان با اقدامات كمیته رسیدگى به عملیات عناصر ضدآمریكایى به ریاست سناتور مك كارتى، فضاى ضدكمونیستى شدید و گسترده اى در افكار عمومى و نخبگان آمریكا ایجاد شده بود. در واقع تقارن مك كارتیسم با ماه هاى آخر نهضت ملى فرصت مناسبى براى كارآمدى تبلیغات انگلیسی ها در مورد خطر كمونیزم در ایران، فراهم آورده بود.
سپهر ذبیح در مورد سیاست دولت دكتر مصدق در قبال حزب توده چنین مى نویسد:
«موضوع دیگرى كه در سقوط رژیم دكتر مصدق مؤثر افتاد عبارت بود از طرز برخورد وى با حزب توده... ابهام و تردید زیادى در سیاست مصدق نسبت به حزب توده و دولت شوروى (حامى حزب توده) وجود داشت. دكتر مصدق یك سیاستمدار بورژوا - لیبرال بود، شخصاً هیچ گونه علاقه اى به توده ای ها نداشت، حتى در چند مورد در گذشته، به مبارزه با توده ایها پرداخت. از جمله، هنگامى كه توده ای ها از قرارداد نفت شمال، جانبدارى مى كردند. با این حال، به نظر برخى از سیاستمداران ایرانى چنین مى رسید كه حكومت مصدق به هیچ اقدام قاطعى براى پاسخ گویى به مبارزه طلبى حزب توده دست نزد. پرواضح است كه قدرت حزب توده در دوران دكتر مصدق به اوج خود رسید، در حالى كه این حزب هنوز غیرقانونى به شمار مى رفت. حزب توده در كارمندان دولت، ارتش و قشر بزرگى از قضات دادگسترى رخنه كرد، به طورى كه وقتى یك سال بعد، شبكه نظامیان حزب توده كشف شد، حتى رهبران بسیار دیرباور جبهه ملى نیز، به راستى، از فعالیت حزب توده به وحشت افتادند.»
انگلیسی ها، در جلب پشتیبانى دولت آمریكا، كوشش هاى موفقیت آمیزى براى قدرتمند نشان دادن حزب توده به عمل آوردند. عوامل آنها، در شوراى رهبرى حزب توده و دیگر نهادهاى آن، نفوذ كردند؛ حتى موفق به سازماندهى گروه هاى »بدلى« به نام حزب توده شدند و براى ترساندن آمریكایی ها و نگران ساختن مردم ایران، به خصوص روحانیون و قشرهاى مذهبى، آنها را به تظاهرات ضدّملى و ضدّ مذهبى واداشتند. شبكه وسیع گروه ها و تشكل هاى اجتماعى و كارگرى حزب توده در كنار مطبوعات متعدد و تأثیرگذار وابسته به آن با كارآیى و موفقیت، طرح هاى تشنج آفرین و بحران ساز علیه نهضت ملى را به اجرا در مى آوردند. البته حزب توده با ایفاى نقش دوگانه، تا قبل از قیام سى تیر در موضع كاملاً مخالف دولت دكتر مصدق و پس از آن به مرور به عنوان مدافع و در ماه هاى آخر در قالب مؤتلف و متحد دولت دكتر مصدق، ظاهر شد. دقیقاً برعكس نقش آفرینى افرادى مانند بقایى، زاهدى، شمس قنات آبادى، مكى و... كه در دولت اول دكتر مصدق از حامیان و متحدان وى و جبهه ملى بودند، اما از سى تیر به بعد در صف مخالفین قرار گرفتند و در كودتا مشاركت و یا سكوت كردند.
6- تندروی ها و تشنج آفرینی هاى احزاب و مطبوعات موافق و مخالف دولت در كنار سایر زمینه ها و عوامل موجود، در تضعیف توان جنبش ملى نقش بارز و آشكارى داشت. ادبیات تحریك آمیز مطبوعات و اقدامات خشونت بار گروه هایى مانند حزب ملت ایران، حزب زحمتكشان، سپس نیروى سوم و حتى حزب ایران كه در اغلب مواقع در واكنش هاى نسنجیده و گاه مشكوك علیه اقدامات مخالفین به ویژه حزب توده، صورت مى گرفت، بهانه هاى فراوانى جهت تداوم تنش آفرینى و ایجاد انفعال در بخش هاى وسیعى از مردم براى دسیسه گران فراهم مى ساخت.
7- به نتیجه نرسیدن مذاكرات مربوط به نفت و لاینحل ماندن آن و مشكلات اقتصادى و اجتماعى ناشى از عدم صدور نفت و مسدودسازى ذخایر ایران در انگلیس و خوددارى شوروى از پرداخت مطالبات ایران نیز از عوامل مؤثر در تضعیف نهضت ملى و زمینه سازى كودتا محسوب مى شوند.
8 - برخى خطاهاى بارز در انتصاب هاى سیاسى و ادارى و نظامى توسط دولت، اشتباهات تاكتیكى و عدم قاطعیت در عملیات ضدكودتاى دولت در خلال 25 تا 28 مرداد 32 نیز از اهمیت برخوردارند. به تعبیر نجاتى «در آن سه روز سرنوشت ساز كه آینده سیاسى ایران تعیین مى شد، مسئولین مملكت و رهبران احزاب سیاسى در انجام وظایف خطیرى كه به عهده داشتند غفلت كردند... فرصت هاى گرانبهایى از دست رفت.» همو درباره روز 28 مرداد چنین مى نویسد:
«مردم شهر تهران، كه چند بار توطئه هاى علیه نهضت ملى را با قیام خود و پشتیبانى از دولت مصدق خنثى كرده بودند، صبح روز 28 مرداد، بدون رهبر و فرمانده، شاهد تردید و تزلزل رهبران نهضت ملى و خیانت و سهل انگارى چند تن از فرماندهان نظامى و رؤساى سازمان هاى انتظامى بودند. پیروزى سریع كودتاچیان در روز 28 مرداد نه تنها براى ملت ایران بلكه براى كرمیت روزولت و سردمداران كودتا، باور كردنى نبود.»
سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي،ج 1 ، زمستان 1364 ، صص 91 - 96
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی