در تاریخ بیست و پنجم اسفند ماه 1394 نشستی علمی با عنوان « تعامل اجتماعی شیعیان افغانستان با دیگر مذاهب » به اهتمام گروه تاریخ اسلام مجتمع آموزش عالی امام خمینی ره و انجمن علمی دانش پژوهان تاریخ و معاونت پژوهش، در سالن شهید صدر مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) شهر قم و با حضور ریاست محترم گروه جناب حجه الاسلام والمسلمین ناصر باقری بیدهندی و تعدادی از طلاب و دانش پژوهان رشتهی تاریخ برگزار گردید.
سخنران و میهمان جلسه جناب اقای سید عبدالله حسینی استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم اسلامی بود و دبیری علمی جلسه را آقای سید محمد جمال موسوی – دانشپژوه دکتری تاریخ تمدن اسلامی- بر عهده داشت.
در ابتدای جلسه، دبیرعلمی نشست ضمن خوشامدگویی به حضار و معرفی سخنران جلسه، جهت ورود به بحث اظهار داشت که محور جلسه تعامل شیعیان امامیه با دیگر مسلمانان در عصر حضور است که میهمان جلسه هم کتابی با همین عنوان را تألیف کرده است. وی افزود که بین مذاهب اسلامی شیعیان با بهره گیری از تعلیمات و آموزه های اهل بیت علیهم السلام، با وجود محدودیتها و محرومیتهای سیاسی و اجتماعی که در طول تاریخ با آن مواجه بودهاند، از مشارکت در عرصههای مختلف به ویژه امور فرهنگی غافل نبوده و ضمن حضوری فعال در جامعه به تعامل با گروهها و فرقههای دیگر اسلامی پرداخته اند . سیره و رفتار اهل بیت عصمت و طهارت - علیهم السلام - یکی از شاخصترین الگوها برای تعامل با دیگر فرق مذهبی و تحقق وحدت جامعه ی اسلامی می تواند باشد و می تواند ملاک و معیاری عملی و برنامهی راه و راهکار در اختیار مسلمانان در دروهی حاضر ارائه کند. به همین دلیل کتاب جناب آقای حسینی را که عنوانی نزدیک و شبیه به نشست ما دارد، بهانه قرارداده و محور بحث قرار داده ایم. در ادمه دبیر جلسه از سخنران جلسه خواست تا برای ورود به بحث اگر صحبتی دارند ارائه کرده تا در ادامه پرسشهای مورد نظر مطرح گردد.
وی ضمن اظهار امتنان و تشکر از برگزارکنندگان جلسه – گروه و انجمن تاریخ مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره)- ابتدا به معرفی کتاب خود پرداخت و دلیل تألیف آن را شرایط خاص جامعه ی شیعیان افغانستان و هم چنین نیاز جامعه ی کلان مسلمانان به مسالهی تعامل و همزیستی مسالمت آمیز دانست و این که وقت بسیاری را صرف تألیف آن کرده است. وی اضافه کرد که کتاب تعامل شیعیان امامیه با دیگر مسلمانان به منظور تبیین این تعاملات در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی در سه قرن نخست هجری پرداخته است و می تواند الگویی مناسب برای وحدت و تعاملات بین مذاهب اسلامی در عصر حاضر نیز باشد. این کتاب در 4 بخش تنظیم و نوشته شده است: 1- مبانی و کلیات، 2- تعاملات اجتماعی، 3- تعاملات سیاسی و فصل چهارم هم در تعاملات علمی و فکری است. کتاب را هم پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت علیهم السلام روانه بازار نشر کرده است.
در سوال اول این مطلب به پرسش گرفته شد که آیا همین مفهوم و معنایی که امروزه از اهل سنت و شیعه اراده می گردد در سه قرن اول هم همین معنا و مفهوم اراده می شده است یانه؟ در پاسخ جناب اقای حسینی به تحولات معنایی اهل سنت و شیعه اشاره کرد. وی افزود که امروزه اکثریت مسلمانان در قالب دو گروه شیعه و سنی قرار دارند و هرگاه اهل سنت گفته می شود، در مقابل آن شیعه به ذهن می آید، اما در قرن اول و دوم هجری این تقابل بین اصطلاح شیعه و سنی وجود نداشته است. چون اصلا اصطلاح اهل سنت عنوان خاصی برای گروه جریان سیاسی یا فرقه کلامی یا مذهبی فقهی نبوده و به همین جهت تقابل مسلمانان در قالب شیعه و سنی قرار نداشته است. در کل می توان گفت که اهل سنت اصطلاحی است که از اوایل قرن سوم و در مقابل اهل رای و معتزله به وجود امده است. تقابل اهل سنت و اهل رأی یک تقابل درونی بین عامه یا اسلاف اهل سنت بوده است. اما اهل سنت در مقابل شیعه تقابل سیاسی و کلامی و فقهی بود که از قرن چهارم به وجود آمد، بعد از این که خلفای عباسی برای تضعیف آل بویه و فاطمیون همه گرایش های کلامی و فقهی غیر شیعه را در قالب اهل سنت در مقابل شیعه سازماندهی کرد.
سوال دوم در مورد مراد و مقصود از تعامل و عوامل موثر بر آن مطرح گردید. سخنران جلسه در پاسخ به مبانی تعامل پرداخت و افزود که تعامل واژه ای عربی و از ریشهی عمل است و چون بر وزن تفاعل است، عمل و رفتار متقابل را می رساند. از این رو مقصود از تعامل چگونگی رفتار و روابط سازنده متقابل بین امامیه و دیگر مسلمانان است. و البته در اینجا ما به جنبه ی مثبت قضیه توجه داریم و تعاملی مثبت مورد نظر ماست. در ارتباط با عوامل موثر بر تعامل اشاره کرد که عوامل متعددی در باب تعامل دخیل است که برخی باعث گسترش و برخی باعث تنزل تعامل می گردد. از جمله ی این عوامل می توان به موارد ذیل اشاره کرد.
ا1- آموزه های فکری و عقیدتی، که می تواند نخستین عامل باشد. در واقع بینش فکری و عقیدتی عامل اصلی و تعیین کننده روابط انسان ها با هم می باشد. اگر گروهی غیرِ خود را به دلایل فکری و اعتقادی از خود پایین تر بداند و یا آنان را قبول نداشته باشد طبعا نمی تواند رابطه ای هم با غیرِ خود برقرار کند.
2- عامل دوم رهبران دینی و سیاسی اند. توصیه ائمه علیهم السلام در این ارتباط نمونه بارز نقش رهبران سیاسی دینی جامعه است که این حضرات شیعیان را به تعامل با دیگر مسلمانان توصیه می کردند. در مقابل سیاستی که جاکمان سیاسی جامعه به خصوص امویان و عباسیان در پیش گرفته بودند و بعضا بعضی از علمای مذاهب اسلامی، عامل دور کننده ی مسلمانان از تعامل و همزیستی مسالمت آمیز باهم بوده است و شواهد تاریخی به وضوح این مطلب را تأیید می کند.
3- گفتمان فکری و سیاسی غالب در جامعه عامل دیگری در تعامل است. در هر دوره ای و عصری موضوعات خاصی محور فعالیت سیاسی یا فکری قرار می گیرد. این موضوعات و جهت گیریهای سیاسی و فکری محتوا و سمت و سوی فعالیتهای فکری و سیاسی را تعیین می کند و می تواند در تعاملات اجتماعی و سیاسی و فکری تآثیر گذار باشد. به بیانی دیگر این گفتمان غالب فضای ذهنی جامعه را جهت می دهد.
4- عامل چهارم دولت ها و جریانهای سیاسی هستند. خلفای قبل از امام علی ع، بنی امیه و خوارج و ال زبیر و عباسیان دولتهای و جریانهای سیاسی مسلطی بودند که منافعشان مباره با شیعیان و به حاشیه راندن آنها بود و طبعا عاملی منع کننده در تعامل دیگر مسلمان غیرشیعه با شیعیان بوده است.
وی در ادامه پاسخ به سوال فوق عواملی چون منافع سیاسی حاکمان و جریان های سیاسی و فرقه گرایی و تکفیر و لعن و برائت را از عوامل منع کننده تعامل در جامعه اسلامی بر شمرد.
سوال سوم که از سوی یکی از حضار مطرح گردید رابطه تقیه و تعامل بود، با این توضیح که ممکن است توصیه یا گرایش به همزیسیتی مسالمت آمیز از باب تقیه باشد. در پاسخ گفته شد که برخلاف کسانیکه از تقیه انتقاد می کنند، واقعیت این است که تقیه از نوع مداراتی و برای حفظ مصالح عالیه اسلام که مرتبط با بحث ما هست، یکی از بالاترین مصادیق تعامل و همکاری است. زیرا اگر کسی در مورد اختلاف سیاسی و کلامی بر منافع سیاسی و فرقه ای خود اصرار ورزد، تعامل و همکاری امکان نخواهد داشت و جای آن منازعه و تقابل شکل خواهد گرفت. تقریب بین مذاهب اسلامی و ایده وحدت بین مسلمانان برهمین مبناست که موارد اختلاف سیاسی و فکری تا حد امکان مطرح نشود و به جای آن موارد توافق و اشتراک نظر و منافع مشترک مورد توجه قرار گیرد. سیاست تقیه شیعه کاملا در جهت منافع اسلام و مسلمانان بوده و نه ضربه به مسلمانان. رفتار حضرت فاطمه سلام علیها بعد از و فات پیامبر که حاضر نشد برای گرفتن میراث سیاسی پدرش جنگ داخلی راه بیندازد و یا دست رد امام علی ع به پیشنهاد یاری ابوسفیان، نمونه های روش از تعامل تشیع براساس تقیه از روی حفظ مصالح عالیه اسلام است.
سوال بعدی با این مضمون مطرح گردید که تعامل ، عملی دوسویه است که دارای دو طرف است و به عنوا ن سنگ بنای رفتارهای اجتماعی محسوب می گردد. اگر طرف مقابل به رفتار ما پاسخی مثبت ندهد این تعامل شکل نخواهد گرفت. با این توضیح ایا سیاست تعامل از سوی شیعیان جریانی یک سویه نیست؟
در پاسخ سخنران جلسه گفت گرچه در بادی امر گرچه ممکن است این گونه به نظر میرسد، ولی نمی توان گفت که کاملا جریانی یک سویه و از سوی شیعیان فقط است. در همین دوره ی معاصر جریانها و افراد بسیاری از اهل سنت هم منادی جریان تقریب بین مذاهب اسلامی بوده اند که به نحوی در پیش گرفتن نوعی سیاست تعامل با شیعیان است. و حتی در این راستا مفتی الازهر عمل به فتاوای فقهی مذهب جعفری را هم مجاز شمرده است.
سوال بعدی مربوط به موضع گیریهای جریانهای شیعی نسبت به موضوع تعامل و تقریب با دیگر مسلمانان بود که در پاسخ سخنران جلسه اظهار داشت که در ارتباط با موضع گیری نسبت به تعامل و تقریب بین شیعیان سه جریان را می توان پیدا کرد. اولین جریان، جریان تفریطی است که اینان حداقل های وحدت را هم قبول ندارند. در مقابل ، جریان افراط را داریم که به نام وحدت از ثوابت تاریخ تشیع و برخی مبانی اعتقادی و فقهی مذهب هم عبور کرده و کوتاه می آیند، حال این که هرگز این مراد و هدف تعامل گرایان واقعی نیست. سومین جریان، موضع اعتدال است که براساس مبانی پذیرفته شده فقهی و کلامی و اعتقادی نسبت به رفع فتنه تلاش می کند، با جریان های تکفیری که به نام شیعه و سنی قد علم کرده اند مبارزه می کند، در مشترکات اسلامی با اهل سنت تعاون و همکاری دارد، در مسایل اختلافی با رعایت ادب و احترام متقابل اسلامی و انسانی گفتگو می کند و در عین حال ثبات هویت دارد و از نظر فقهی و اعتقادی در ثوابت نزول نمی کند.
سوال بعدی در ارتباط با تعامل اهل سنت و شیعیان در جامعه افغانستان مطرح گردید، با این توضیح که جامعه افغانستان از اقوام و مذاهب متعدد صاحب قدرت و نفوذ تشکیل شده اس که همواره در رقابت قومی با یکدیگر به سر برده اند. آیا این رقابت قومی به تضاد بیشتر بین اهل سنت و شیعیان که بیشتر در گروه قومی خاصی متجلی است؛ نشده است؟
در پاسخ سخنران جلسه اظهار داشت که در کشور ما افغانستان هم اکنون شیعیان و اهل سنت دوستانه برادرانه و با تحمل همدیگر زندگی می کنند جایگاه پیروان اهل بیت عصمت و طاهرت علیهم و السلام (اهل تشیع) جایگاه شناخته و پذیرفته شده ی است. یعنی از نظر انجام مراسم اعتقادی، ولادت ها و شهادت ها، برگزاری نمازهای جمعه و جماعت و همین طور مناسبت های ویژه از قبیل محرم، عاشورا، اربعین امام حسین (ع)، ولادت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه)، میلاد النبی (ص).
اگرچه در گذشته اگر نگاه کنیم این روابط فراز و نشیبهای داشته است و در دوره هایی سخت گیریهای زیادی بر شیعیان تحمیل شده است و حتی ظلمی که در مورد شیعیان افغانستان شده است در دیگر جاها نظیر نداشته باشد مثل برخورد عبدالرحمن خان با شیعیان. ولی این امر ناظر به جریانهای سیاسی و حاکمیت سیاسی وقدرت در افغانستان است. سوای از این امر، عامه مردم افغانستان اعم از شیعه و سنی روابط بسیار گرم و دوستانه و نزدیک اجتماعی باهم دارند که از این بابت شاید در هیچ یک از کشورهای اسلامی نمونه ای آن نمی توان پیدا کرد. و به طور جدی می توان گفت در افغانستان آنقدر که مسایل قومی عامل اختلاف بوده، عامل مذهبی نبوده است. برای مثال امروزه در افغانستان مسئله عاشورا به یکی از سمبل های وحدت شیعه و سنی تبدیل شده است. عاشوراي حسيني و عزاداري شيعيان در دهه نخست محرم هر سال در سراسر کشور با شکوه فراوان برگزار ميشود و در مناطق همجوار اهل سنت شاهد حضور عالمان اهل سنت در اين مراسم هستيم. در بسیاری از مناطق اهل سنت حتی در دادن نذری شرکت میکنند و روحانیون اهل سنت سخنرانی میکنند و روضه میخوانند. در کابل در شب عاشورا، علم شبیه آنچه که در ایران مرسوم است از خانقاهها و برخی مساجد بیرون آورده و در حالی که به صورت دسته جمعی ذکر و وصف خاندان پیامبر اسلام میکنند به طرف زیارت «تمیم انصار» در شهر کابل حرکت میکنند و شب را تا سحر به ذکر و خواندن مشغول بوده و صبح روز عاشورا، دوباره علم را ذکر گویان به خانقاه و مساجد باز میگردانند. نذری دادن اهل سنت در روز عاشورا در کابل نیز متداول است. مردم اهل سنت کابل در روز عاشورا، نذریهایی از قبیل «شله زرد»، «حلوا» و «شربت» خیرات میکنند و همچنین در این روز به زیارت اهل قبور میروند و به ارواح درگذشتگان درود میفرستند.
در برخی از مناطق افغانستان نیز اهل سنت به صورت جداگانه مراسم عزاداری برگزار نمیکنند و در حسینیه ها و مساجد اهل تشیع شرکت میکنند و همراه با آنان عزاداری میکنند و در برخی از ولایات نیز فقط نظارهگر مراسم عزاداری هستند.
بنابر این می توان گفت که زمینه های تعامل بین شیعیان و اهل سنت در مسایل مذهبی بسیار فراهم است. آنجه به نظرمن مشکل ساز است، تضاد قومی است که در افغانستان می تواند محملی برای تضاد مذهبی باشد یا دشمنان شیعه و سنی از آن بهره بگیرند. چون در افغانستان شیعیان به لحاظ قوم به نحو اکثریت قاطع در قوم هزاره تجلی یافته است و هزاره با شیعه مترادف گشته است و قوم پشتون به عنوان قوم حاکم که حاکمیت اش از سوی دیگر اقوام به چالش کشیده شده است سنی حنفی هستند. دراین جا این تضاد قومی می تواند به تضاد مذهبی کشیده شود، و این امر دشواری وظیفه علمای این دو قوم را میرساند که بتوانند از عوامل تفرقه زا دوری کنند. قومیت می تواند در افغانستان یک آسیب برای تعامل در جامعه ی چند قومی این کشور باشد. شکل گیری احزاب، جبهه بندی های سیاسی و حتی درگیریهای نظامی بیشتر شکل قومیتی داشته است تا مذهبی.
در پایان دبیر جلسه ضمن جمع بندی بحث از سخنران جلسه خواست تا اگر صحبت تکمیلی دارد بیان کند. سخنران جلسه ضمن تشکر مجدد از برگزار کنندگان جلسه، برپایی چنین جلساتی مهم و راهگشا ارزیابی کرد. و افزود که شناخت مناسبات و رو ابط گروه های مختلف اسلامی در گذشته و نحوه مدیریت جامعه شیعیان توسط اهل بیت علیهم السلام در این ارتباط امری بسیار حایز اهمیت است. این مهم در دوره ی ما که فعالیت جریان های تکفیری بیداد می کند و استکبار جهانی هم از آنان حمایت می کند بسیار مهم است. و مهتر این که با غور در سیره و سنت اهل بیت علیهم السلام می توانیم به یک الگو، و برنامه عمل در ارتباط با تعامل با دیگر گروه های مسلمان برسیم و وحدت جامعهی اسلامی را محقق نماییم.