محمد صادق غلامی
سی امین نشست تخصصی تاریخ کلام امامیه در عصر حضور ائمه (ع) روز سه شنبه 14 اردیبهشت 1395 به همت معاونت پژوهشی جامعه الزهراء (س) در سالن جلسات مدیریت این مرکز برگزار شد.
در ابتدای این نشست، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی موضوع این نشست را ادامه بررسی تاریخگذاری القابی دانست که به گروه شیعی خاص اعتقادی در این دوره تاریخی اطلاق می شده است . وی افزود: ادعای ما این بود که این نهضت شیعه که بروز اندیشههای اصلی تشیع است و در قالب اطرافیان محمد حنفیه و یاران مختار که بعدها تحت عنوان کیسانیه ادامه پیدا میکند، اسامیای دارد و نام آنها کمک میکند تا بدانیم تشیع اعتقادی در این دوره تاریخی با چه محتوا و درونمایههایی حضور دارد و این گروه چگونه ممتاز شدند؟
در جلسه گذشته گفتیم که شیعه بهصورت عام بر همهکسانی اطلاق میشد که اولویت امام علی (ع) را بر خلافت قبول داشتند و از بین این شیعیان گروهی در این دوره بهصورت خاص ممتاز میشوند. اولین واژهای که در جلسه گذشته بررسی کردیم واژه «سبایه» بود که گفتیم این اصطلاح پیش از مختار نیز وجود دارد و بهتدریج در زمان عاشورا رنگ اعتقادی پیدا میکند و در این دوره بر این گروه خاص که اطراف مختار و ابن حنفیه هستند اطلاق میشود.
اصطلاحی که در این دوره تولید میشود «خشبیه» است؛ برخلاف سبایه که در دوران قبل نیز وجود داشته است. اطلاق خشبیه بر همین گروه خاص است که غیر از عام شیعه هستند.
در این زمینه باید به چند نکته توجه داشت:
1- این واژه در مصادر فرق و مذاهب، هیچ ورودی پیدا نمیکند؛ یعنی این واژه، کاملاً تاریخی است. یک مورد در کتب فرق و مذاهب وجود دارد که بهصورت استطرادی است و همچنین در کتابهای اولیه نیست. این واژه در کتب تراجم نیز آمده است؛ آنهم زمانی که میخواستند نقل تاریخی کنند و این میرساند که وقتی از آن دوره تاریخی یاد میکنند از این واژه استفاده میکنند.
2- این واژه در این دوره تاریخی ساخته میشود.
3- این واژه پایداری چندانی هم ندارد و القاب دیگر بر این واژه غلبه پیدا میکند.
ادعای ما این است که این واژه در این دوره تاریخی از ناحیه مخالفان ساخته شد تا دایره این گروه خاص شیعه از بقیه مسلمانان و شیعیان جدا شود.
یکی دیگر از مدعیات ما این است که این واژه ساخته زبیریان است؛ یعنی آنها در مقابل «سبایه» که ساخته اهل شام است زبیریان چنین واژهای را برای این گروه انتخاب کردند. علت اینکه این واژه پایداری ندارد این است که تا زمانی که زبیریان حکومت دارند و رسانه در اختیار آنها است این واژه رواج دارد و زمانی که زبیریان حذف میشوند نامی از این واژه دیده نمیشود. زمانی که زبیریان اولین مواجهه را با این گروه خاص دارند این واژه را استفاده میکنند تا آنها را تحقیر کنند.
ادعای بعدی ما این است که خشبیه برخلاف داستانهایی که اطرافش گفته شده است واژهای است که دلالت اعتقادی دارد؛ گرچه تسمیهاش تاریخی و متناسب با یک واقعه است ولی کاملاً روشن است که پسزمینه اطلاق این واژه، یک نگاه اعتقادی است و این مضمون بر این گروه میماند و تا سالهای بعد وقتی از این واژه یاد میشد همین فهم اعتقادی صورت میگرفت. نظریههای رقیب را خواهیم گفت که امر خلاف واقع و بدون شاهد است.
هدف ما این است که بگوییم از طریق بحث ترمینولوژی واژههای تاریخی ساخت این کلمه را بررسی کرد.
این واژه از کجا ساخته میشود؟
در تاریخ رسمی بخصوص انساب الاشراف که بهتفصیل این حادثه همراه با مقدمات و امتداد و وجهتسمیه را گفته است نشان میدهد اولین اطلاق این واژه زمانی است که گروه خاص اول از یاران مختار زمانی که میفهمند محمد بن حنفیه در مکه و زمزم در حصار است برای یاری او میشتابند.
میدانید محمد حنفیه در مدینه از طرف عبدالله بن عمر و عبدالله بن مطیع دعوت به قیام علیه ابن زبیر شد ولی نپذیرفت. عبدالله بن زبیر دعوت به بیعت کرد و نپذیرفت. محمد مجبور شد به مکه بیاید و بازهم فشار عبدالله بن زبیر را نپذیرفت. هفده نفر و بعداً سه نفر، وقتی شنیدند محمد حنفیه در فشار است از کوفه به نصرت او آمدند. عبدالله بن زبیر آنها را مجبور به بیعت کرد ولی نپذیرفتند. با شروع قیام مختار، فشار ابن زبیر بیشتر شد و آنها را در زمزم محاصره کرد و دور آنها هیزم چید و تهدید کرد که اگر بیعت نکنید شما را آتش میزنم.
یک نفر از این گروه با نامه نزد مختار میآید تا محمد حنفیه را یاری کنند. گفته شد که مختارنامه محمد بن حنفیه را در آن جمع خواند و حاضران گریستند و اعلام آمادگی کردند. مختار ابتدا چهار نفر از افراد محوری خودش را فرمانده چهار گروه میکند؛ ابوعبدالله جدلی را با هشتاد نفر، یونس بن عمرو را با چهل نفر و عقبه بن طارق جشنی را با چهل نفر و مجموعاً 150 نفر را برای نصرت ابن حنفیه فرستاد.
تعبیر انساب الاشراف این است: «دخلوا علیه یفدونه بآبائهم و امهاتهم و یقولون خل بیننا و بین ابن زبیر فقال لا استحل القتال فی حرم الله.» با شعار بابی انت و امی وارد شدند و از محمد حنفیه اجازه خواستند تا با عبدالله بن زبیر قتال کنند. این گروه با شعار یا لثارات الحسین آمدند و اسبها را بیرون مسجد گذاشتند و نگهبانان را با چوب زدند. قضیه تاریخی نیز نشان میدهد که این همان چوبهایی است که ابن زبیر میخواست محمد حنفیه را با آنها آتش بزند. نگهبانان را زدند و خودشان را به محمد حنفیه رساندند.
«و قال ابن زبیر: واعجبا من هذه الخشبیه التی اعتزلتمونی فی سلطانی اعتزلوني في سلطاني يبغون حسينا كأني أنا قاتل حسين، و اللّه لو قدرت على قتلته لقتلتهم»؛ این اولین باری است که واژه خشبیه بکار میرود. ابن زبیر میگوید اینها در مکه که محل سلطنت من است میخواهند مرا منزوی کنند و بهگونهای حرف میزنند که انگار من حسین (ع) را کشتهام.
«و کان دخولهم علی ابن زبیر و فی ایدیهم کراهه ان یشهر السیوف فی المسجدالحرام» نمیخواستند با شمشیر وارد مسجدالحرام شوند و حرمت این مسجد شکسته شود. برای فهمیدن اهمیت مسجدالحرام نزد این گروه به گفتگوی محمد حنفیه با یارانش مراجعه میکنیم که به آنها داخل مسجد اجازه قتال نمیدهد.
انساب الاشراف میگوید: « و قال بعضهم: بل وثبوا على الخشب الذي كان ابن الزبير جمعه حول زمزم لإحراق ابن الحنفية و أصحابه، فأخذ كل امرئ منهم بيده خشبة فسموا خشبية.»
فرضی وجود دارد که اینها از روی فقر دست به چوب بردهاند و قدرت خرید شمشیر را نداشتهاند. درحالیکه این مطلب خلاف است؛ زیرا زمانی که هنوز 150 نفر اولیه هستند و نصرت بعدی نیامده است و عروه بن زبیر میگوید ما شما را بیرون میکنیم ابوعبدالله جدلی میگوید: «و رب الرکن و المقام ... لتجادلنک باسیافنا» قرائن کاملاً روشن است که نمیخواستند در مسجدالحرام با شمشیر وارد شوند.
علاوه بر این، مختار به همراه یکی از این گروهها چهار هزار درهم فرستاد و بین اینها پخش کردند تعبیر دارد که: «و قووا و عزوا» یعنی اینها با این مقدار پول روحیه و قدرت گرفتند. پس معنا ندارد که مختار 150 نفر را اعزام کند که فقیر باشند و قدرت خرید شمشیر را نداشته باشند. پس این مطلب که اینها از فقرا بودند صحت ندارد.
درهرصورت که چوب از بیرون مسجدالحرام آوردند یا از همین چوبها استفاده کردند؛ بههرحال مسلح بودند؛ بنابراین، واژه خشبیه اولین بار از سوی عبدالله بن زبیر برای این گروه استفاده شد. من در این بحث، میخواهم نشان بدهم خشبیه بر یک گروه خاصی اطلاق میشود و میماند.
جای دیگری که کلمه خشبیه استفادهشده است زمانی است که مختار بر عراق مسلط میشود و سرداران خود را به شهرهای تحت نفوذ میفرستد. یکی از این سرداران، ابراهیم اشتر است که مختار او را به موصل میفرستد تا امیر آنجا شود و در مقابل شام نیز مقاومت کند. تعبیری دارد که یاران نزدیک مختار به او گفتند: این کار را نکن. عبارت این است: «طمعوا فیه.» ظاهرش این است که گفتند اگر ابراهیم برود با قدرتی که دارد کوفه در خطر است. مختار به ابراهیم گفت که برگردد. اینجا به یاران نزدیک مختار تعبیر خشبیه شده است.
« فولّى المختار إبراهيم بن الأشتر الموصل و أمره أن يردّ جيش يزيد بن أنس معه إلى الموصل، فلما خرج من الكوفة أرجف أهلها بالمختار و طمعوا فيه، فكتب إلى ابراهيم في الرجوع؛ و كان أصحاب المختار يسمّون الخشبيّة، لأنّ أكثرهم كانوا يقاتلون بالخشب، و يقال إنّهم سمّوا الخشبيّة لأنّ الذين وجّههم المختار إلى مكة لنصرة ابن الحنفيّة أخذوا بأيديهم الخشب الذي كان ابن الزبير جمعه ليحرق به ابن الحنفيّة و أصحابه فيما زعم، و يقال بل كرهوا دخول الحرم بسيوف مشهورة فدخلوه و معهم الخشب و لم يسلّوا سيوفهم من أغمادها.»
اصحاب مختار چه کسانی هستند؟ چرا این واژه اینجا میآید؟ اصحاب مختار یعنی آن گروه خاص که دور مختار را گرفتهاند. این گروه اینقدر نظرشان معتبر است که مختار به آنها اعتنا میکند و ابراهیم اشتر را برمیگرداند.
سؤال: این منافاتی ندارد که اصحاب اولیه یاران مختار از فقرا باشند؟
یعنی مختاری که با این هیمنه قیام میکند و مخالفین را از بین میبرد پول ندارد که برای یارانش شمشیر بخرد؟ او که دستخالی قیام نمیکند. علاوه بر اینکه این گزارش مربوط به بعد از آغاز قیام است. اولین باری که خشبیه اطلاق شده است در آغاز قیام مختار است یعنی زمانی که محمد بن حنفیه در مکه محاصره است. آنها شمشیر داشتند ولی به خاطر حرمت مسجدالحرام استفاده نکردند.
انساب الاشراف مانند طبری است یعنی برخلاف اخبار الطوال که گزارش خودش را از مجموع واقعه میگوید، نقل معنعن گزارشهای تاریخی است. گزارش اول که انساب الاشراف میگوید گزارش مستقیم وجهتسمیه خشبیه است. مسلم این است که شمشیر داشتند و در مقابل عبدالله بن زبیر به مدت سه روز میایستند. اینها که با چوب نیامدند وگرنه ابن زبیر آنها را بیرون میانداخت؛ بنابراین درجایی که انساب الاشراف از کسی که در واقعه حضور دارد نقلقول میکند وجهتسمیه خشبیه همین مسئله است؛ نه بیپولی. نقل دوم که میگوید: «و کانوا یسمون الخشبیه» اضافهای از طرف راوی است؛ زیرا هیچ ارتباطی با واقعه ندارد. راوی تاریخی میخواهد بگوید این گروه چه کسانی بودند؟ این عبارت متعلق به گزارشگر بعدی است و حتماً این گزارش مربوط به دومیها و سومیها است.
نتیجتاً اینکه:
1- در تاریخ اولین باری که واژه خشبیه اطلاق شده است توسط عبدالله بن زبیر است.
2- زمانی اطلاق میشود که 150 نفر چوب به دست وارد مکه میشوند و پروژه عبدالله بن زبیر را از بین میبرند.
3- وجه چوب نیز مشخص است. قبل از این زمان اطلاق خشبیه نبوده است و وجهتسمیه بهتر از این نیز وجود ندارد.
سؤال: شواهد بر فقر یاران مختار، زیاد است و ممکن است غیر از چوب چیز دیگری نداشتند و ممکن است گروه بعدی که اعزام میشوند شمشیر نیز داشتهاند. ممکن است این تحقیر باهمان فقر سازگار باشد.
اولاً وجهتسمیه چوب به دست باید معلوم شود. شما فرضی میگیرید که هیچ دلیلی ندارد و هیچ جا چنین چیزی نقلی نشده است. داستان مختار به دلیل حساسیت تاریخی جزءبهجزءش نقل شده است. نام افراد، نام مکانها و گروهها نقل شده است. در هیچ جا نیامده است که اینها فقیر بودند یا چوب به دست بودند. بخش اصلی این قیام، ابراهیم اشتر از ثروتمندان کوفه است.
سؤال: چرا مختار ابراهیم اشتر را به موصل فرستاد؟ آیا باهم اختلافاتی داشتند؟
به این دلیل که موصل خط مقابله با شام است. البته ابراهیم اشتر، مختار را به اعتبار محمد حنفیه قبول دارد و مانند اطرافیان مختار نبود. من از همین مسئله استفاده میکنم که اینجا ذکر شده است گروه اطراف مختار اینقدر قدرت داشتند که ابراهیم را برگرداندند و از این گروه به خشبیه یاد شده است؛ وگرنه هیچ دلیلی ندارد که نام دیگری بر این گروه بگذارند.
دکتر صفری: هر دو گروهی که ذکر کردید بار اعتقادی ندارد.
هنوز وارد مسئله اعتقادی این گروه نشدهایم. فعلاً در مورد وجهتسمیه خشبیه صحبت میکنیم که گروه اول وفاداران محمد حنفیه هستند و از او دفاع میکنند.
سؤال: ممکن است جمله « فلما خرج من الکوفه ارجف اهلها بالمختار و طمعوا فیه» اشاره به این داشته باشد که بزرگان کوفه که مخالف مختار بودند با خروج ابراهیم اشتر از کوفه احساس کردند که مختار ضعیف شده است و در این مسئله طمع کردند.
این مسئله ممکن است ولی به بحث من ارتباطی ندارد. میخواهم بگویم «و كان أصحاب المختار يسمّون الخشبيّة» در اینجا چه میکند؟ میخواهم بگویم این جمله هیچ ارتباطی با واقعه تاریخی ندارد. این گزاره معترضه است و راوی دارد از بیرون یک اطلاع جدیدی را به این گزارش تاریخیاش اضافه میکند که به اصحاب مختار خشبیه میگفتند. همه قرینه نشان میدهد که اطلاق خشبیه قبل از عبدالله بن زبیر نیست؛ زیرا در آن زمان که اول قیام مختار است اطلاق خشبیه بیمعنا است و اینگونه نیست که عبدالله بن زبیر نسبت به این گروه ذهنیت داشته باشد.
بنابراین این نقل، دلالت بر اطلاق خشبیه بر این گروه نمیکند. بلکه داستان ابراهیم اشتر را نقلقول میکند و معلوم است این جمله از راوی است و قصد دارد یاران مختار را به مخاطب بشناساند و وجه تسمیه آن ها را توضیح دهد.
علاوه بر این، فقر یاران مختار هیچ شاهد تاریخی ندارد. برخی خواسته اند این طور داستان را درست کنند که معلوم است شیعیان کوفه از افراد فقیر و ناتوان هستند و موالی در بین اینها در مرتبه پایینتر هستند؛ در حالی که باید بگوییم هیچ گزارشی وجود ندارد که یاران نزدیک و موثر مختار از موالی باشند. اخبار الطوال نقل میکند که 10 هزار نفر موالی و 20 هزار نفر همدانی بودند. فرماندهان هیچکدام موالی نیستند و مورخان تنها توانستهاند یک نفر بنام کیسان را پیدا کنند. تمام اخبار مختار در منابع نقل شده است و همه اینها با اسامی افراد وارد شده است و در میان اینها یک نفر ایرانی نداریم.
دکتر صفری: راوی میگوید که در بین سرتاسر یاران مختار گشتم و غیر از فارسی نشنیدم.
این را باید بررسی کنیم و به نظر من نیازمند توضیح است. حضور ایرانیها پررنگ است ولی نقش تأثیرگذارشان معلوم نیست. اینکه 150 نفر و بعد از آنها 1000 نفر به مکه برای یاری محمد حنفیه میآیند معلوم است. یکییکی و ده تا ده تا به محمد ملحق شدند که به چهار هزار نفر رسیدند. معلوم است که اینها از اطراف میآیند و غیر از گروهی است که از کوفه میآیند و تعدادشان معلوم است. غالب این تعداد با محمد حنفیه ماندند. البته تعداد هفت هزار نفر و ده هزار نفر نیز نقل شده است. این جمعیت اینقدر است که وقتی عبدالله بن زبیر با آن مواجه میشود محمد حنفیه را آزاد میکند؛ یعنی باید در حدی باشد که در کنارش مستقر شوند.
این واژه یک اطلاق تاریخی دارد که توسط عبدالله بن زبیر صورت میگیرد و در تاریخ میماند. هیچ جای تاریخ نداریم که خود یاران مختار یا شیعیان این واژه را بر این گروه اطلاق کرده باشند. بلکه از سوی مخالفین صورت گرفته است.
سؤال: واژه سبایه چه میشود؟
این واژه ساخته خط شامی است. زبیریان از این واژه اطلاع دارند ولی استفاده نمیکنند؛ زیرا خط زبیر همپیمان بخش زیادی از همین همدانیها است و وقتی قیام مختار شکست میخورد بسیاری از بزرگان کوفه به مصعب در بصره ملحق میشوند. زبیریان به فاصلهگذاری که شامیها بین خط عدنانی و قحطانی میگذارند قائل نیستند. آنها کوفیان را تحقیر نمیکنند بلکه پشتیبان خود میدانند و اصطلاحی که برای یاران مختار استفاده میکنند خشبیه است. این واژه تا زمانی زنده است که ادبیات زبیریان ادامه داد و وقتی تمام میشود دوباره با سبایه مواجه میشویم و با یکفاصله کیسانیه ساخته میشود و دیگر نامی از سبایه و خشبیه دیده نمیشود.
گزارشهایی وجود دارد که واژه خشبیه اطلاق شده است ولی در نقل همان فضای بیست سیساله بوده است. این واژه موطن سیاسی دارد ولی چرا عبدالله بن زبیر به یاران مختار خشبیه میگویند نه همه شیعیان؟ پاسخ را باید در تم ایدئولوژیک تشیع در این گروه جستجو کرد. این مطلب نشان میدهد که این واژه درزمانی که فرقه نویسی صورت میگرفته یعنی در نیمه دوم قرن دوم ثبت شده است که در آن زمان سبایه یا کیسانیه بوده و نشانی از خشبیه دیده نمیشود.
سؤال: در تاریخ طبری آمده است که شخصی بنام عثمان خشبی از یاران ولید بن عبدالملک بوده و کشته شده است. در معرفی او آمده است: « و قتل من اصحاب الوليد بن يزيد عثمان الخشبي، قتله جناح بن نعيم الكلبى، و كان من اولاد الخشبيه الذين كانوا مع المختار.»
شاهد این مطلب این است که این فرد را به اعتبار پدرش که از یاران مختار بوده است خشبی مینامند؛ بنابراین بازهم به همین جریان برمیگردد و معلوم است که این واژه، کهنه است. اینکه وقتی فرقه نویسان خواستند این گروه اولیه را نام ببرند از عناوین مختاریه و مختاریه خلص استفاده کردند نشان میدهد که اینها به دنبال واژهای برای این گروه بودهاند و به خشبیه نرسیدهاند. چرا به اینها میگویند کیسانیه؟ بهاینعلت که عقبه تاریخی برای اینها متصور نیستند؛ چه رسد به اینکه از واژه خشبیه استفاده کنند.
هر جا از واژه خشبیه استفادهشده است همگی ارجاع به یک موقعیت دیگر تاریخی است؛ یعنی در اوایل قرن دوم اینقدر واژههای دیگر جاافتاده است که واژه خشبیه کنار رفته است.
شاهد دیگری بر این مدعا از تاریخ طبری وجود دارد که دقیقاً واژه خشبیه در این حادثه خاص است حتی طبری که بهصورت مستقیم نقل نمیکند اولین جایی که از خشبیه یاد میکند دقیقاً همینجا است.
«ذكر الخبر عن قدوم الخشبيه مكة و موافاتهم الحج قال ابو جعفر: و في هذه السنه قدمت الخشبيه مكة، و وافوا الحج و أميرهم ابو عبد الله الجدلى.»
این داستان مربوط به سال 66 هجری است و خشبیه مربوط به یک سال قبل از آن است.
«و كان السبب في ذلك- فيما ذكر هشام، عن ابى مخنف و على بن محمد، سنه 66 عن مسلمه ابن محارب- ان عبد الله بن الزبير حبس محمد بن الحنفيه و من معه من اهل بيته و سبعه عشر رجلا من وجوه اهل الكوفه بزمزم ... .»
نظریههای مقابل بر محور خشبیه در تاریخ تشیع داستانهای زیادی ساخته است. یکی از ادله کسانی که تشیع را ریشه ایرانی میدانند همین خشبیه است. به این دلیل به آنها میگویند خشبیه که پول نداشتند شمشیر بخرند. ما میگوییم خشبیه کاری به ایرانی بودن این افراد ندارد و اتفاقاً اولین اطلاقش بر شیعه اعتقادی است. این گروه خاص جزو فداییان ویژه محمد حنفیه هستند و اصحاب خاص مختار هستند و اعتقادات ویژهای دارند که در جلسات گذشته گفتیم.
در تاریخ بعد نیز وقتی میخواستند خشبیه را نام ببرند از همین گروه نام میبردند؛ یعنی همین کیسانیه اول یا مختاریه خلص.
سؤال: در همین نقلی که از طبری خوانده شد آمده است که آنها چیزی بنام کافر کوبات همراه خود داشتند. « فسار بهم حتى دخلوا المسجدالحرام، و معهم الكافر كوبات» این نشان میدهد که فرهنگ ایرانی در آن زمان غلبه داشته است و نام این چوبها را کافر کوب گذاشتهاند و این نام ایرانی نیز بر آن آمده است.
مشخص نیست که این عبارت در آن زمان گفته میشده است. همین واژه نشان میدهد که این اصطلاح مربوط به زمانهای بعد است. در تاریخ هیچ نقلی نداریم که شیعه مخالف خود را کافر بداند. در زمان ابومسلم داریم که یاران او کافر کوبات داشتند ولی در زمان مختار کوفه با این چوب کدام کافری را زده است؟ باید بستر اطلاق این واژه را نیز در نظر بگیریم. علاوه بر اینکه کافر کوبات در نقل انساب الاشراف نیست.
یکی از فرضیههایی که گفتند و درست است ولی واقعیت تاریخی را در نظر نگرفتند و متأسفانه آقای سهیل ذکار در پاورقی انساب الاشراف نیز آورده است این است که خشبیه گروهی بودند که آیینی بنام کشتن انسانها با چوب داشتند و اینقدر فرد را با چوب میزدند که میمرد. به گفته اینها این آیین هزار سال خاموش بود تا اینکه گروه خشبیه آن را احیاء کردند. این غلط است.
وقتی به لغت مراجعه میکنیم میبینیم چیزی بنام کافر کوبات مربوط به دوره مختار نیست و متعلق به زمانهای بعد است.
باید بررسی کرد که سابقه تاریخی دارد یا نه؟ اگر قبلاً از این دوره به سلاح یا ابزاری اطلاق میشده است و این نام برای آن علم شده است. در این صورت تنها یک نام برای یک ابزار است. ولی حدس من این است که این اصطلاح مربوط به دوره بعدازاین دوره است.
برای دریافت فایل صوتی و فایل متنی کلیک کنید