حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدقاسم احمدی در گفتگوی اختصاصی با سایت سخن تاریخ:
نقشه مأمون در مسأله ولایت عهدی امام رضا(ع) تخریب مقام امامت بود
اشاره:
به مناسبت فرارسیدن ولادت مسعود حضرت امام رضا(ع)، گفتگویی را با حجه الاسلام والمسلمین دکتر محمد قاسم احمدی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ اهل بیت مجتمع تاریخ، سیره و تمدن اسلامی انجام دادیم که توجه شما عزیزان را به آن جلب می کنیم.
سخن تاریخ:
با تشکر از جنابعالی به خاطر حضور در این گفتگو و با تبریک فرارسیدن ولادت مسعود حضرت امام رضا(ع)، به عنوان اولین سوال بفرمایید که چرا مأمون بر خلاف اسلاف خویش از خلفای بنیعباس که سعی در انزوا و گوشه نشینی ائمه داشتند و حتی به زندان و مسموم کردن آنان اقدام میکردند، او امام هشتم را به ولایت عهدی انتخاب کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم فرارسیدن میلاد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را تبریک عرض می کنم. در ابتدا جا دارد تا از فعالیت ها و تلاش های سایت سخن تاریخ نیز تشکر کنم.
بنی امیه به ائمه اهلبیت(ع) ظلم کردند و در واقع به پیامبر اکرم(ص) و اصل دین ظلم کردند و ظلم به ائمه به دلیل دفاع آنان از دین و از پیامبر اکرم(ص) بود. این عمل بنی امیه تنفر مردم مسلمان را بر انگیخت و اعتراضها و قیامهایی نیز به دنبال داشت.
بنی عباس از این فرصت استفاده کردند و با نام اهلبیت و بیان مظلومیت اهلبیت و ظلم بنی امیه، مردم را به سوی خود جلب کردند. در واقع مردم جذب نام اهلبیت شدند و برای حاکم شدن کسی از اهلبیت علیه بنی امیه قیام و بنی امیه را سرنگون کردند. ولی بنی عباس قیام مردم را به نفع خود مصادره کردند و خود به حکومت رسیدند. آنان به مرور زمان تمام طرفداران اهلبیت و رقیبان خود را از میان برداشتند و بر حکومت مسلط شدند.
بعد از مسلط شدن بر اوضاع و از بین بردن رقیبان، متوجه امامان اهلبیت(ع) شدند. آنان تنها رقیب مهم و مورد توجه مردم را امامان اهلبیت(ع) میدانستند. به همین جهت با امام صادق(ع) سخت گیری کردند و حتی خانه آن حضرت را به آتش کشیدند و در نهایت آن امام را مسموم کردند.
امام کاظم هم مورد بی مهری و ظلم بنی عباس قرارگرفت و پس از چندین سال زندان، آن حضرت را مسموم کردند. البته این برخوردها با امامان اهلبیت(ع) برای بنی عباس گران تمام میشد، زیرا اهلبیت(ع) نزد مردم محبوب بودند و این برخوردها نه تنها از محبوبیت آنان نمیکاست، بلکه بر محبوبیت آنان میافزود. افزایش محبوبیت اهلبیت(ع) در واقع کاهش محبویت بنی عباس را به دنبال داشت.
بنی عباس در مقایسه با اهلبیت جایگاهی نداشتند. اهلبیت هم از نظر نزدیکی به پیامبر اکرم(ص) و هم از نظر علم و تقوا جایگاه بلندی داشتند و از هر جهت نسبت به بنی عباس برای حکومت و خلافت پیامبر اکرم(ص) شایستهتر بودند.
سخن تاریخ:
مأمون در هنگام انتخاب امام هشتم به ولایت عهدی در چه موقعیتی بود؟
موقعیت مأمون بسیار دشوار بود. از طرفی برای حفظ قدرت و مقام خلافت برادرش امین را کشته بود، و از این جهت خاندان عباسی از او ناراضی بودند. از سوی دیگر عربها از او ناراضی بودند چون مأمون برای کسب و حفظ قدرت به عنصر ایرانی تکیه کرده بود.
از همه اینها مهمتر، اهلبیت(ع) و طرفداران اهلبیت(ع) از او ناراضی بودند و شورشهای قابل توجهی از سوی پیروان اهلبیت و شیعیان علیه او رخ داده بود.(شخص امام) و رقیب اصلی مأمون و خلافت عباسی اهلبیت(ع) بودند، زیرا از هر جهت برای خلافت از بنی عباس شایستهتر بودند و مردم آنها را بر بنی عباس ترجیح میدادند. (هنوز هم مردم بیعت نکرده بودند) مأمون باید تمام این گروهها را راضی یا ساکت میکردند تا بتواند قدرت خود را حفظ کند. او اولویت بندی کرد و راضی یا ساکت کردن اهلبیت و طرفداران آنان را در اولویت قرار داد. برای این کار، مهمترین اقدام ولایت عهدی امام رضا(ع) بود.
مأمون با این اقدام قصد داشت؛ اولاً: شورشهای علویان را فرونشاند، ثانیاً: اعتراف گرفتن از علویان مبنی بر قانونی بودن حکومت عباسیان، ثالثاً: از بین بردن محبت و ستایش و احترامی که علویان در بین مردم داشتند، رابعاً: راضی نگه داشتن ایرانیها که گرایش به اهلبیت در بین آنها فراوان بود.
سخن تاریخ:
چرا مأمون به جای ولایت عهدی امام هشتم همان شیوه سرکوب را ادامه نداد و یا به جای آن به شیوهی دیگری متوسل نشد؟
شیوهی سرکوب تقریباً به بن بست رسیده بود، زیرا علویان در بین مردم محبوبتر شده بودند و شورش علیه دستگاه عباسی نیز بیشتر شده بود. منطق و استدلال نیز به مأمون سودی نمیرساند زیرا علویان در این جهت بسیار قویتر بودند، زیرا در خویشاوندی علویان جلوتر بودند. در لیاقت نیز علویان برتر بودند. استناد به قرآن وسنت نیز به نفع علویان بود. در علم و تقوا نیز علویان برتر بودند.
در این میان یک نکته مهم وجود داشت و آن اینکه مأمون میخواست با این کار هم امام رضا(ع) و هم مسأله امامت را تخریب کند و برای همیشه این تهدید را از سر راه خود و خاندانش بردارد.
سخن تاریخ:
آیا مامون از این اقدام خود احساس خطر نکرد؟
باید توجه داشت که این این اقدام خشم عباسیان را برانگیخت و در بغداد مأمون را خلع و ابراهیم بن شکله را خلیفه کرد. با این حال مأمون به بنی عباس نامه نوشت و گفت: علت اینکه خواستم برای علی بن موسی بیعت بگیرم، گذشته از لیاقت ذاتی وی، این بود که خواستم با این ایجاد دوستی بین خود و ایشان، خونهای شما را حفظ کرده باشیم... . شبیه این مطلب در سند ولایت عهدی نیز بیان شده است. این کار شگرد موفقیت آمیزی بود و دلیل بر زیرکی و تدبیر مأمون. او چنین انتخابی نکرد مگر پس از آنکه مطمئن گردید که خلافت در خانواده خودش باقی میماند. امام(ع) 22 سال از او بزرگتر بود. مأمون مطمئن بود هیچ کدام از این مسائل به ضرر او تمام نمیشود، زیرا مصمم شده بود طی یک نقشه دراز مدت امام را از صحنه خارج کند.
سخن تاریخ:
هدفهای مأمون از ولایت عهدی امام (ع) چه بود؟
او از این اقدام خود چند هدف داشت. اول اینکه امام(ع) رااز نزدیک تحت نظر و کنترل قرار دهد تا کم کم چارهای برای ترور شخصیت و از میدان به در کردن یا کشتن آن حضرت بجوید. برای کنترل درونی و بیرونی بر امام(ع) دخترش را به عقد او درآورد و هشام بن ابراهیم راشدی را حاجب و دربان آن حضرت قرار داد. هشام تمام رفت وآمدها و ارتباطات امام(ع) را کنترل میکرد.
هدف دوم محروم کردن امام(ع) از زندگی اجتماعی و از ارتباط مستقیم با مردم بود تا مردم تحت تأثیر شخصیت او قرار نگیرند. بدین ترتیب امام(ع) از یاران و شیعیانش جدا میماند و جمع آنان پراکنده میگشت و نمیتوانستند از امام دستور بگیرند.
سومین هدف نیز این بود که مأمون میخواست از جایگاهی که امام(ع) در بین مردم داشت، به نفع خود و حکومت بنی عباس بهرهبرداری کند. او میپنداشت که حکومت او به برکت احترام امام(ع) از احترام مردم برخوردار شود.دربار مأمون و خلافت عباسی به عالمانی ربانی و آزاد اندیش نیاز داشت نه دانشمندانی چاپلوس و تهی مغز، تا توجه مردم را جلب کند. تنها شخصیت علمی که دربارهی برتری علمی همراه با تقوا و فضیلتش کسی تردید نداشت، امام(ع) بود.
هدف چهارم منحرف کردن ذهن مردم از اوضاع پرآشوب و مشکلات دستگاه خلافت و شورشهای گوناگون بود تا مشکلات حکومت و ملت کمتر احساس شود.
پنجمین هدف هم این بود که مأمون میخواست با این کار خود را خیر خواه و پیگیر مصالح مسلمانان نشان دهد. میخواست نشان دهد که هر کاری که انجام میدهد برای مصالح امت است، حتی کشتن برادرش امین.
ششم اینکه مأمون میخواست بدین وسیله شورشهای علویان را خاموش کند. همینطور هم شد. او بدین وسیله زیدیه را خلع سلاح کرد و با دادن لقب الرضا به امام شعار زیدیه را بی اثر کرد.هدف هفتم نیز عبارت بود ازمشروعیت بخشی به خلاف عباسی. گرفتن اعتراف از امام(ع) برای مشروعیت خلافت عباسی، به مراتب برای شیعیان و علویان خطرناکتر از تبعید و کشتار و سرکوب بود.
وبالاخره مهمترین هدف مأمون آن بود که به مرور زمان و آرام آرام، بدون آنکه شبههای برانگیزد با نابود ساختن علویان از طریق نابود ساختن بزرگترین شخصیت آنان اقدام کند.مأمون میخواست نظر مردم را از علویان برگرداند و اعتماد و محبتشان نسبت به آنان را از بین ببرد، البته به صورتی که احساساتشان جریحه دار نشود.
او میخواست امام(ع) را از موقعیت اجتماعی اش ساقط کند و به مردم بفهماند که او شایستگی خلافت را ندارد. او میخواست به مردم بفهماند که امام(ع) اهل دنیاست وحب مقام دارد.
سخن تاریخ:
موضعگیری امام(ع) در برابر توطئه مأمون چگونه بود و چه اقداماتی انجام داد؟
امام(ع) منفعل نبود و در برابر توطئه مأمون ساکت ننشست، بلکه با برنامهای خردمندانه و با رفتار و برخورد حکیمانه، راه هر گونه فرصت طلبی را بر مأمون بست و مأمون را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت و مأمون سرانجام چارهای جز حذف فیزیکی امام(ع) نیافت.
مهم ترین اقدامات امام(ع) در برابر توطئه مأمون را می توان اینگونه برشمرد:
1. پیشنهاد ولایت عهدی را نپذیرفت تا آنکه مأمون با تهدید امام را مجبور کرد و همه فهمیدند که امام راضی به این کار نیست و بالاجبار ولایت عهدی را پذیرفته است. امام(ع) ناراضی بودن خود را به صورت علنی بیان کرد. امام در جواب ریّان که از علت پذیرفتن ولایت عهدی پرسیده بود، فرمود: «خدا میداند که چقدر از این کار بدم میآمد، ولی چون مرا مجبور کردند که از کشته شدن یا پذیرفتن ولی عهدی، یکی را برگزینیم، من ترجیح دادم که آن را بپذیرم ... در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرفتن آن کشانید و من تحت فشار و اکراه بودم...» امام(ع) توانست شک مردم را نسبت به این کار برانگیزد.
امام(ع) حتی در پشت نویس سند ولایت عهدی نیز این نارضایتی خود را اظهار کرد.
اگر امام(ع) به هیچ وجه نمیپذیرفت، مأمون هم امام(ع) را از میان بر میداشت و هم تمام شیعیان را قلع و قمع میکرد. امام(ع) اگر از جان خود میگذشت، نمیتوانست از جان همه شیعیان بگذرد.
2. با آنکه مأمون گفته بود که امام(ع) هر کس از خانواده خویش را که میخواهد با خود به مرو بیاورد، ولی امام(ع) هیچ کسی حتی فرزندش امام جواد(ع) را نیز با خود نیاورد.
3. امام(ع) در طول سفر کارهایی کرد و حرفهایی زد که نشان دهد او رهبر حقیقی جامعه است و امامت و خلافت مال اوست. از جمله در نیشابور حدیث سلسلة الذهب را بیان کرد که شرط دخول در توحید و در مسلمانی را پذیرفتن امامت به ویژه امامت خودش ذکر کرد. امام(ع) با بیان این حدیث نشان داد که امامت ائمه و خود امام رضا(ع) از جانب خداست و به دست دیگران نیست و در واقع بیان کرد که ولایت عهدی چیزی ظاهری و بی پایه است و مأمون نمیتواند حکومت و امامت را به او عطا کند، چون او خودش در این مورد حقی ندارد و امامت مال امامان معصوم است و از جانب خداست.
از این رو امام(ع) در جریان واگذاری ولایت عهدی به آن حضرت نیز از مأمون هیچگونه سپاسگزاری نکرد.
4. امام(ع) گاهی مردم را متوجه این مسأله میکرد که مأمون به زودی پیمان خواهد شکست و میفرمود که به دست مأمون مسموم و کشته خواهد شد.
5. امام(ع) در سند ولایت عهدی نیز نارضایتی خود را از ولایت عهدی نشان داد، آنجا که نوشت: «ستایش از آن خدایی است که هر چه بخواهد همان کند. هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدراتش نتوان سرباز زد....»
«او از خیانت چشمها و آن چه در سینهها پنهان است، آگاهی دارد.»
«... امیرالمؤمنین حقوقی از ما می شناخت که دیگران بدان آگاه نبودند»
«او (مأمون) ولی عهدی خود و فرمانروایی این قلمرو بزرگ را به من واگذار کرد، البته اگر پس از وی زنده باشم...»
6. امام(ع) برای پذیرفتن ولایت عهدی شروطی قرار داد که عملاً ولایت عهدی را بی اثر و بی ثمر میکرد، از جمله: امام هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و کسی را عزل نکند و سنتی را نقض نکند و چیزی را وضع موجود را دگرگون نسازد.
7. نحوه حضور امام(ع) برای اقامه نماز عید چیزی غیر از آنچه مأمون میخواست به نمایش گذاشت و مأمون مجبور شد امام(ع) را برگرداند.
8. رفتار امام و وضعیت امام(ع) با زمان پیش از ولایت عهدی تفاوتی نکرد و تحت تأثیر زرق و برق دربار و حکومت قرار نگرفت. امام(ع) حکمرانی را یک مزیت نمیدانست، بلکه آن را مسؤولیتی بزرگ تلقی میکرد.
سخن تاریخ:
از جنابعالی به خاطر حضور در این گفتگو تشکر می کنیم.
بنده هم از تلاش های مخلصانه سایت سخن تاریخ در جهت گسترش فرهنگ اهل بیت سپاس گزاری می کنم.